خوارزم؛ از جیحون تا راه ابریشم
خوارزم چگونه چهارراه تجارت جهانی شد؟

جست و جوی خوارزم در اساطیر
امروز قراره شما رو با یکی از مهمترین بخش های تاریخ ایران زمین، آشنا کنم. سرزمین خوارزم! منطقهای که از هزاران سال پیش تا دورههای اسلامی و حتی بعد از اون، یکی از مراکز علمی، تجاری و فرهنگی مهم متصل به ایران بوده و سرنوشتش از گذشته های دور با سرنوشت ما گره خورده.. اما خوارزم کجاست؟ چرا اینقدر مهم بود؟ چه سرنوشتی داشته؟ همراه ما باشید تا با داستان پر فراز و نشیب خوارزم آشنا بشیم.دربارهی سرزمینهای شرقی ایران و حدود جغرافیاییشون ابتدا در اساطیر و بعد در کتاب های تاریخ میشه جست و جو کرد.
در اساطیر همون طور که احتمالا می دونید به سرزمین های شرق ایران می گفتن توران. اما جدا کردن ایران و توران از همدیگه برای این که بدونیم هویت جداگانه ی هر کدوم چی بوده و چه قلمروی رو با این اسامی صدا می کردن کار راحتی هم نیست. چون وقتی آثاری که به جدایی این دو سرزمین اشاره میکنه رو مطالعه می کنیم به یک سرچشمه ی مشترک می رسیم و اون هم اسطوره ی پادشاهی فریدونه.
بر اساس اساطیر ایرانی، فریدون پادشاه پیشدادی، زمین رو بین پسرانش تقسیم کرد. به این صورت که روم و نواحی غرب رو به سلم فرزند بزرگتر، مشرق رو به تور و ایران رو که مرکز زمین بود به فرزند کوچکترش، ایرج داد. بر همین اساس در افسانه های ایرانی، سرزمینهای شرقی ایران مثل چین، ترکستان و نواحی اطرافش توران نامیده می شدن. از عاقبت کار هم حتما باخبرید. سلم و تور که از این تقسیم ناراضی بودند برادرشون ایرج رو فریب دادن و کشتنش و این طوری بود که جدال داستانی خویشاوندان آغاز شد. در اوستا هم اشاره های زیادی به نام توران و تورانیان و این رویارویی ها شده.اما تعیین مرز ایران و توران با استفاده از این اساطیر کار راحتی نیست.
در روایات اساطیری ایران، در اواخر عصر منوچهر، که پسر ایرج بود، افراسیاب از جیحون گذشت و بخشهایی از ایران رو و تصرف کرد. بعد از چندین رویارویی، دو طرف توافق کردند که آرش کمانگیر پهلوان ایرانی تیری پرتاب کنه و محل فرود تیر مرز دو طرف تعیین بشه. تیر آرش در نواحی بلخ در نزدیکی جیحون فرود اومد. به طور کلی با ارزیابی داستانهای حماسی ایران به این نتیجه می رسیم که بیشتر، منظور از توران سرزمینهای اون طرف جیحون یا آمودریا و گاهی اون سوی سیحون یا سیر دریا بوده است.
جغرافیای خوارزم
بعد از اساطیر میرسیم به کتاب های جغرافیا و تاریخ که به وسیلهی جغرافی دانان و تاریخ نگاران ایرانی در طی هزاران سال نوشته شده. جغرافی دانان و تاریخ نگاران زیادی مثل ابن حوقل، اصطخری، یاقوت حموی، جیهانی و... درباره ی حد و مرز جایگاه سرزمین خوارزم نوشتن.
از مجموعه ی این آثار این طور برداشت می شه که خوارزم سرزمینی وسیع در دو سوی رود جیحون (آمودریا) بود که به سمت شمال تا دریاچه آرال گسترش داشت. این منطقه از جنوب با بیابانهای خشک و وسیع خراسان هممرز بود و از شرق به سرزمینهای فرغانه و ترکستان میرسید. این منطقه همواره به دو بخش تقسیم شده بود: بخش شرقی، شهر کهن کاث – مرکز اصلی تمدن خوارزم در دوران باستان و بخش غربی، شهر گرگانج (جرجانیه) که بعدها تبدیل شد به مقصد نهایی کاروانهای تجاری ای که از دشتهای اغوز میگذشتند و به ولگا و جنوب روسیه می رفتند و به همین دلیل اهمیت زیادی پیدا کرد و در نتیجه کاث پایتخت باستانی خوارزم از رونق افتاد. در کنار گرگانج، شهر گرگانج کوچک قرار داشت و شهرهای هزار اسب، زمخشر، درغان، خیوه، اردخشمیثن سافردز ،نوزوار، کَردران خواش ،کردر، مُدمینیه، مزداخکان و سَرَقُسطَه از دیگر شهرها و شهرکهای مهم خوارزم بودن.
خوارزم باستان
بر اساس روایتهای اوستا و منابع کهن، سیاوش، شاهزاده کیانی، اولین فرمانروای خوارزم بود. او بعد از ترک دربار کیکاووس، به این سرزمین اومد و در اونجا حکومت کرد. ۹۲ سال بعد، نوهاش، کیخسرو، در خوارزم به قدرت رسید و جنگهاش با افراسیاب در همین نواحی رخ داد. حتی آتش مقدس فرنبغ، که در اسطورهها جایگاه ویژهای داره، در زمان کیخسرو در خوارزم برافروخته بود. یافتههای باستانشناسی نشون میدن که قدیمیترین آثار تمدن خوارزم، مربوط به دوره نوسنگی است که اسمش رو "فرهنگ کلتمینار" گذاشتهاند. مردمان این منطقه در کلبههای خشتی نیمهزیرزمینی زندگی میکردند و با شکار، کشاورزی و دامداری روزگار میگذراندند.
در دوران برنز یعنی 3000 تا 1200 پیش از میلاد ، تمدن خوارزم با مناطق اطرافش مثل مرو، سغد و بلخ ارتباط داشت و یکی از اولین مناطقی بود که از سیستمهای آبیاری پیشرفته استفاده میکرد. سرزمین خوارزم همیشه تحت تأثیر قدرتهای بزرگ منطقهای بود.
در دوره هخامنشیان، خوارزم بخشی از قلمرو شاهنشاهی شد. کوروش و داریوش، این منطقه را در فتوحات خود گنجاندند و سیستمهای آبیاری پیشرفتهای را به آنجا ایجاد کردند. در کتیبههای بیستون و تخت جمشید، نام خوارزم در میان استانهای امپراتوری دیده میشود. اما با حمله اسکندر، شرایط تغییر کرد. در این زمان، حکمران خوارزم، فراسمانس، به اسکندر پیوست، درحالیکه بعضی دیگر، مانند اسپیتامن، مقاومت کردند.
بعد از سقوط هخامنشیان، خوارزم درگیر تحولات مختلفی شد. در دوره حکومت یونانیان بلخ، مشخص نیست که آیا این منطقه تحت سلطه آنان بوده یا مستقل مونده. اما شواهد باستانشناسی نشان میدهد که سکههای یونانی در خوارزم ضرب شدهاند. بعدها، در دوران کوشانیان، خوارزم با شکوهی تازه ظاهر شد و کاخهای مجلل مانند توپراکقلعه در این منطقه ساخته شدند.
با ظهور ساسانیان، خوارزم دوباره به قلمرو ایران پیوست. اردشیر بابکان، این منطقه رو فتح کرد و بعد از او، شاپور اول در نبرد با خوارزمیان پیروز شد. در دوران خسرو انوشیروان، خوارزم به عنوان مرزی مهم در برابر ترکان شناخته میشد.
در آستانه ظهور اسلام، خوارزم همچنان قدرتی مستقل داشت. به گفته بیرونی، در این دوران، پادشاهی به نام ارثموخ، که از نسل کیخسرو بود، بر این سرزمین حکمرانی میکرد.
خوارزم در زمان حمله اعراب
با آغاز فتوحات اسلامی، خوارزم برخلاف بسیاری از مناطق ایران، بهسرعت تسلیم نشد و تا دهها سال در برابر حملات مقاومت کرد. نخستین تلاش مسلمانان برای تصرف این منطقه در سال ۳۴ هجری قمری توسط احنف بن قیس ناموفق بود. در سال ۴۴ هجری هم عبدالله بن عقیل ثقفی برای مدتی کوتاه وارد خوارزم شد، اما کنترل کامل منطقه همچنان در دست فرمانروایان محلی باقی ماند. با این حال، در دوران امویان، خوارزم به یکی از مراکز مهم مقاومت علیه خلافت تبدیل شد. فرمانروایان محلی این سرزمین بارها علیه والیان عرب شورش کردند و استقلال خود را حفظ نمودند. این وضعیت تا سال ۹۳ هجری ادامه داشت، زمانی که قتیبه بن مسلم، فرمانده نامدار عرب، با سیاستی هوشمندانه ابتدا حمایت شاه خوارزم را جلب کرد، سپس مخالفان داخلی را سرکوب نمود و در نهایت کنترل شهر را به دست گرفت.
با فتح خوارزم، مسلمانان والیان عرب را در منطقه مستقر کردند، اما مردم این سرزمین همچنان مقاومت میکردند. فتح نهایی خوارزم، به گفتهی بیرونی، در دو مرحله انجام شد: ابتدا با ورود قتیبه بن مسلم، و سپس با سرکوب شورشهایی که مردم خوارزم علیه حاکمان عرب ترتیب داده بودند. در این دوره، ساختار حکومتی خوارزم دوگانه شد؛ از یکسو پادشاهان محلی همچنان بر جای خود باقی ماندند، و از سوی دیگر، والیانی که از سوی خلفای اموی منصوب میشدند، بر منطقه نظارت داشتند.
سرنوشت پرفراز و نشیب خوارزم بعد از اسلام
در قرن چهارم هجری، خوارزم تحت نفوذ سامانیان بود، اما وقتی این سلسله ضعیف شد، محمود غزنوی بهعنوان یک قدرت نوظهور وارد میدان شد. او به بهانهی خونخواهی از دامادش، در سال ۴۰۸ هجری به خوارزم حمله کرد، آنجا را تصرف کرد و فرمانروایی خوارزم را به یکی از معتمدترین سردارانش، آلتونتاش، سپرد. این حرکت باعث شد خوارزم سالها تحت سلطهی غزنویان باقی بمونه.
اما این تمام ماجرا نبود. بعد از مرگ محمود، پسرش مسعود غزنوی درگیر جنگهای سختی شد و دیگر نتوانست خوارزم را محکم در اختیار نگه داره. فرمانداران محلی، تلاش کردند استقلال بیشتری پیدا کنند، اما توطئهها و کشمکشهای داخلی باعث شد که خوارزم بار دیگه به میدان رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل بشه. در این بین، سلجوقیان که از سمت ماوراءالنهر قدرت گرفته بودند، فرصت رو مناسب دیدند.
سلجوقیان که بهسرعت در حال فتح خراسان بودند، بعد از نبرد دندانقان در سال ۴۳۱ هجری، غزنویان رو شکست دادند و تسلط خودشون رو بر خراسان و خوارزم گسترش دادند. خوارزم که زمانی تحت فرمانروایی سامانیان و بعد غزنویان بود، حالا به یکی از ایالتهای مهم سلجوقیان تبدیل شد.
در این دوران، والیان خوارزم یکی پس از دیگری تغییر میکردند. ابتدا ارسلان ارغون، پسر آلبارسلان، حاکم شد، اما بعدها سلطان ملکشاه، یکی از غلامان خودش به نام نوشتکین غرجه رو به عنوان والی منصوب کرد. نوشتکین اگرچه فقط یک فرماندار بود، اما فرزندش، محمد بن نوشتکین، کسی بود که تاریخ خوارزم رو تغییر داد.
خوارزم خوارزمشاهی
در سال ۴۹۱ هجری، محمد بن نوشتکین با لقب قطبالدین محمد به عنوان حاکم خوارزم منصوب شد. در ابتدا، مثل پیشینیانش فقط یک فرمانبر بود، اما سلجوقیان درگیر جنگهای داخلی بودند و کمتر به خوارزم توجه میکردند. محمد از این فرصت استفاده کرد، قدرتش رو گسترش داد و پایههای استقلال رو بنا گذاشت.
این لحظهای کلیدی در تاریخ بود؛ برای اولین بار، حاکمی در خوارزم بدون وابستگی به غزنویان یا سلجوقیان، قدرتی مستقل به دست آورد. خوارزمشاهیان متولد شدند.
یکی از مهمترین دوره تاریخ خوارزم، دوران خوارزمشاهیان بود! این سلسله از اواخر قرن پنجم هجری بر خوارزم حکومت کرد و در دوران علاءالدین محمد خوارزمشاه، به یکی از قدرتمندترین حکومتهای شرق ایران تبدیل شد. اما در سال ۶۱۶ هجری، چنگیزخان مغول به خوارزم حمله کرد و این منطقه رو به نابودی کشوند.
پس از سقوط خوارزمشاهیان، این منطقه به دست مغولان، تیموریان و بعد ازبکها افتاد و فرهنگ ترکی به تدریج جایگزین زبان و فرهنگ ایرانی خوارزم شد. امروزه، بخش بزرگی از میراث خوارزم در شهرهای ازبکستان مانند خیوه و اورگنج باقی مانده است.
جایگاه اقتصادی خوارزم در جهان
خوارزم در نقطه تلاقی مهمترین مسیرهای تجاری جهان قرار داشت. این سرزمین، پل ارتباطی چین، ایران، هند، دشت سیبری و جنوب روسیه بود. کاروانهای تجاری بزرگی از این مسیر عبور میکردند، کالاهاشون رو در بازارهای خوارزم مبادله میکردند و به نقاط دوردست میفرستادند.
بازرگانان خوارزمی به دلیل مهارتشان در تجارت، در ردیف تجار درجه اول آسیا بودند. حوزه فعالیت آنها از جنوب روسیه و اروپای شرقی گرفته تا هند و چین گسترده بود. جغرافیدانان مسلمان، همگی از رونق اقتصادی و تجاری بینظیر خوارزم یاد کردهاند.
ابن فضلان، که در قرن چهارم هجری به سفارت نزد پادشاه بلغار رفته بود، مینویسد که کاروانی که از گرگانج (اورگنج) حرکت کرد، شامل ۳۰۰۰ شتر و ۵۰۰۰ نفر بازرگان و مسافر بود. این عدد نشان میدهد که خوارزم یکی از عظیمترین مراکز تجاری آن دوران بوده.
اگر سوداگران سغدی در تجارت با چین مهارت داشتند، بازرگانان خوارزمی در تجارت با اروپای شرقی و روسیه دست بالا را داشتند. کاروانهای اون ها تا سواحل رود ولگا پیش میرفتند و از آنجا پوست، عسل، عنبر، عاج فیل آبی و دیگر کالاهای کمیاب را تهیه کرده و به خوارزم و دیگر مناطق صادر میکردند.
نفوذ اقتصادی خوارزمیان چنان گسترده بود که حتی در روسیه تأثیر گذاشت. روسها واژهی "بزرمان" را که از واژه "خوارزمی مسلمان" گرفته شده بود، برای اشاره به تمام مردمان آسیای مرکزی استفاده میکردند. این نفوذ اقتصادی و فرهنگی تا مدتها پس از حمله مغولان هم باقی ماند.
خوارزم خاکی حاصلخیز و بازاری پررونق
اما تجارت تنها منبع ثروت خوارزم نبود. این سرزمین یکی از حاصلخیزترین مناطق ایران زمین محسوب میشد. رود آمودریا که در کنار خوارزم جریان داشت، باعث ایجاد سیستمهای آبیاری پیشرفتهای شده بود که به وسیله سدها، کانالهای آبرسانی و قناتها، زمینهای کشاورزی گستردهای را سیراب میکردند.
رود جیحون (آمودریا) چیزی فراتر از یک رودخانه بود؛ این شریان حیاتی، خوارزم را به بهشتی برای کشاورزی و تجارت تبدیل کرده بود. این رود، نهتنها مزارع را آبیاری میکرد، بلکه منبع غنی ماهی بود که در مقیاس وسیع صید و به دیگر مناطق صادر میشد.
یکی از بهترین راهها برای درک میزان ثروت خوارزم، نگاهی به مقدار خراجی است که از این منطقه دریافت میشد. در سال ۲۲۱ هجری قمری، عبدالله بن طاهر، والی خراسان، مبلغی نزدیک به ۳۸ میلیون درهم از خوارزم دریافت کرد! این مقدار، رقم بسیار بالایی در مقیاس اقتصادی قرون اولیه اسلامی بود. ابن خردادبه نیز به خراج منطقهی کردر در خوارزم اشاره کرده و مقدار آن را ۴۸۹ هزار درهم نوشته است.
فهرست صادرات خوارزم، واقعاً شگفتانگیزه! این منطقه نهتنها از نظر کشاورزی، بلکه از نظر تولیدات صنعتی و کالاهای کمیاب، یکی از مهمترین صادرکنندگان جهان بود. برخی از مهمترین کالاهایی که از خوارزم به نقاط مختلف صادر میشد، شامل موارد زیر بود:
پوشاک و منسوجات: جامههای پنبهای، پشمی، دیبای نخی و ابریشمی، مقنعههای رنگارنگ. پوستهای گرانبها: پوست سمور، روباه، وشق، سنجاب، فنک و قاقم که تا فرنگ، اندلس و اروپای شرقی صادر میشد. محصولات غذایی: ماهی خشک، حبوبات، عسل، لبنیات، نان بادامی و خربزههای معروف خوارزم که در برف بستهبندی و حتی به بغداد فرستاده میشد! برخی از این خربزهها تا ۷۰۰ درهم قیمت داشتند! صنایع دستی و فلزکاری: شمشیر، زره، قفلهای آهنی، چوب سپر، سریشم ماهی و کشتیهای کوچک چوبی که برای رودخانهها ساخته میشدند. حیوانات و پرندگان: بازهای شکاری، گوسفند، اسب، بردههای ترک و صقلابی که پس از آموزش در خوارزم، به دیگر ممالک اسلامی فروخته میشدند.
همانطور که خوارزم صادرات گستردهای داشت، واردکنندهی کالاهای کمیاب و ارزشمند نیز بود. برخی از کالاهایی که از دیگر نقاط جهان به خوارزم میآمد و سپس به دیگر بازارهای اسلامی صادر میشد، عبارت بودند از:
پوست و چرم حیوانات از صحرانشینان ماوراءالنهر ، بردگان ترک و صقلابی از سرزمینهای شمالی، چوب جنگلی از نواحی بلغار و سواحل رود ولگا ،اجناس تجملی و پشمین گرانبها از مناطق دوردست
بازرگانان خوارزمی، نهتنها کالاهای خود را در بازارهای داخلی میفروختند، بلکه به شهرهای خراسان، خزران، بلغار و هند نیز سفر میکردند و با سودهای هنگفتی برمیگشتند.
تجار خوارزمی از ثروتمندترین بازرگانان جهان بودند و فعالیتشان تا اروپا و هند گسترش یافته بود. در شهرهای خراسان، کاروانهای خوارزمی کاملاً شناختهشده بودند و تاجران این منطقه به خاطر کلاههای بلند مخصوص خود از دیگران متمایز میشدند.
یاقوت حموی که در سال ۶۱۶ هجری از خوارزم دیدن کرده، دربارهی این سرزمین مینویسد: "ولایتی آبادتر از خوارزم هرگز ندیده بودم. چشمههای فراوان، قریههای پررونق، بازارهای پر از کالا و امنیت بینظیر، این سرزمین را به یکی از ثروتمندترین مناطق جهان تبدیل کرده است."