خیوه زمرد قره قوم

خیوه شهری در سرزمین خوارزم باستانی

خیوه کجاست؟

می‌خوام براتون از یه شهر دیگه صحبت کنم که در مسیر راه­ ابریشم تاریخی قرار داشته. این شهر خیوه است. شهری بسیار قدیمی که تاریخش با فراز و نشیب‌های تاریخ ایران زمین گره خورده و جایگاهش در تمدن ما و به خصوص در راه ابریشم بسیار مهم و ارزشمند بوده. خیوه همیشه منزلگاهی بوده در راه کاروان‌هایی که از غرب می‌اومدن  و به مرو می‌رفتن. 

خیوه شهری باستانیه در کشور ازبکستان امروزی. محققان معتقدن قدمتش به شش قرن قبل از میلاد مسیح می‌­رسه و گویا اشاره به ایران‌ویچ، یعنی سرزمین اصلی آریایی ها در اوستا به این ناحیه مربوطه.

خیوه در ابتدا یه منطقهٔ سکایی‌نشین بوده. در واقع در روزگار باستان، بخشی از قلمرو سکاهای تیزخود به شمار می‌اومده. سکاها قومی کوچ نشین و  ایرانی بودن که در بخش‌­های  وسیعی از جهان متمدن اون روز، از جمله در ایران شرقی، پراکنده بودن. در زمان هخامنشیان قلمرو سکاهای تیزخود یک ایالت در بین ایالت‌های شاهنشاهی هخامنشی بود.

 خیوه مدت زیادی مرکز سرزمین خوارزم بوده اما در طول تاریخ، حرکت بستر آمودریا یا حملات اقوام مهاجم باعث می‌شده در بعضی مواقع این مرکزیت رو از دست بده و این مرکزیت بین خیوه و کاث و کهنه اورگنج (گرگانج)  جابه‌جا می‌شده. هر چند در این روزها کهنه اورگنج (گرگانج) در کشور ترکمنستان قرار گرفته.

خیوه چگونه ساخته شد؟

 دربارهٔ  این که شهر خیوه چه طوری به وجود اومده در متون اسلامی افسانه‌های زیادی وجود داره. در این متون بنای شهر خیوه به سلیمان یا نوح پیامبر نسبت داده شده. مثلا به گفتهٔ یکی از این قصه‌ها سام پسر نوح، بعد از تموم شدن طوفان، به نزدیک خیوه می‌رسه و در این مکان آبی پیدا می کنه که مزهٔ شگفت‌انگیزی داشته. پس چاهی حفر می‌کنه و این می‌شه نقطهٔ آغاز  شکل‌گیری خیوه. از قضا این چاه هنوز هم وجود داره و در خانه‌ای در ایچان‌قلعه، در مقابل مقبرهٔ پوریای ولی قرار گرفته.

یا باز بنا بر قولی، سام خواب ۳۰۰ مشعل در حال سوختن رو دید که شکل یه کشتی رو داشتن. وقتی بیدار شد این رو به فال نیک گرفت و شهر رو به شکل یه کشتی، بر اساس محل قرارگیری مشعل‌هایی که در خواب دیده بود، بنا کرد. 

ایچان قلعه یا ایچان کالا امروز یکی از مناطق دیدنی شهر خیوه است و به عنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت شده. ایچان کالا، در واقع دژ کهن خیوه است که چهار دروازه داره و در گذشته ارگ حکومتی و خانهٔ اشراف در اون قرار داشته. بیرون از این قلعه یک حصار دیگه است که در واقع گرداگرد شارستان بوده و خانه و کسب و کار مردم معمولی در اون قرار داشته و امروز هم  بعضی از دروازه‌های اون باقی مونده. به این بخش هم دیجان قلعه می‌گن. بیرون از شارستان هم باغ ها و مزارع قرار داشتن که هنوز در بعضی جاها آثارش هست. 

خیوه  با دو کویر بزرگ یکی در جنوب به نام «قراقوم» یا ریگ سیاه و دیگری در شمال شرق به نام «قزل قوم» یا ریگ سرخ، احاطه شده اما چون در ساحل چپ آمودریا و در کنار نهر پَلوان ساخته شده مثل کشتی نجاتی در دل بیابان بی‌آب و علف برای کاروانیان بوده. 

امروزه پنبه بزرگترین محصول اقتصادی این منطقه است، اما بهترین خربزهً ازبکستان هم مال خیوه است و درخت های میوه  خوبی هم داره. 

خیوه بعد از دوران هخامنشیان

بعد از دوران هخامنشی، خیوه در دست اشکانیان قرار گرفت و بعد در دوران ساسانیان خانواده‌ای که از والیان ساسانیان بودند، بر اون حاکم شدن که به اون ها آل فریغیون میگفتند. آل فریغیون از سال ۳۰۵ میلادی تا ۹۹۵ میلادی بر خوارزم حکمفرمایی کردند. 

در سال  ۷۱۲ میلادی فردی به نام قتیبه ابن مسلم ، حاکم خراسان که یکی از عمال جنایتکار حجاج ابن یوسف ثقفی بود تونست خوارزم رو تسخیر کنه. او در حمله به خوارزم چنان وحشیانه عمل کرد که ابوریحان در آثارالباقیه می‌گه، بعد از حملهٔ دوم او دیگه کسی باقی نمونده بود که بتونه به خط خوارزمی بنویسه و همهٔ مردمان باسواد از دم تیغ گذشته بودند. 

خاندان آفریغیون در طول حکومت طولانیشون خراج‌گزار تخاری‌ها، هپتالی‌ها، خاقانات ترک ، امویان و سامانیان بودند. در نهایت در  سال ۹۹۵ میلادی حاکم اون وقت گرگانج به نام مامون، آفریغیون رو نابود کرد و سلسلهٔ مهمونیان جای اون‌ها رو گرفت. گرچه مهمونیان هم دو دهه بعد و هم زمان با دورهٔ زوال سامانیان به دست محمود غزنوی از بین رفتند. 

این اتفاق پایان فرمان‌روایی ایرانی‌تباران بر خوارزم بود و  به مرور زمان در این منطقه عناصر ایرانی در اقلیت قرار گرفتن و عناصر ترک در اکثریت.

مثلا لقب شاهانشان خوارزم که خوارزمشاه بود از این به بعد، به عوامل ترک حکومت غزنوی و حکومت‌های جایگزین داده شد. مثل  آلتون تاش خوارزم شاه، که در تاریخ بیهقی بسیار در موردش صحبت شده. آفریغیون تا قرن هشتم میلادی زرتشتی بودند و آناهیتا براشون خیلی مقدس بود. اون‌ها اصل و نسب خودشون رو به کیخسرو پادشاه اساطیری ایران می‌رسوندن.

شهر خیوه در سده های میانی تاریخ

خیوه در پایان قرن یازده میلادی به سلجوقیان رسید. در میانهٔ دوران سلجوقی، فردی به نام انوشتگین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، فرماندار این منطقه شد. به مروز زمان فرزندان انگوشتین در خوارزم، دولت جدیدی از دل سلجوقیان بیرون آوردند به نام خوارزمشاهیان که در بینشون سلطان علاالدین محمد خوارزمشاه بسیار مشهوره. همون کسی که در زمانش چنگیز به ایران حمله کرد. 

از مشاهیر سرزمین خوارزم می‌شه به خوارزمی ریاضی دان ، ابوریحان بیرونی مردم‌شناس و منجم و همه چیزدان، نجم‌الدین کبری سرسلسلهٔ تصوف کبرویه و پهلوان محمود خوارزمی یا همون پوریای ولی، بسیار مشهور هستن.

در حملهٔ مغول­‌ها به ایران شهر خیوه تقریبا با خاک یکسان شد. 

نجم الدین کبری یکی از مشاهیر شهر خیوه، در زمان حملهٔ مغول در دفاع از شهر گرگانج سهم بزرگی داشت و در همین جنگ‌ها هم کشته شد. ابن‌بطوطه سفرنامه نویس مشهور مراکشی، یک قرن بعد از مرگش می‌نویسه که مقبرهٔ او زیارتگاه مردم شده بوده. 

خیوه در دست مغول ها بود تا بعد، در دوران تیموری به تصرف تیمور دراومد و تیمور برای فتح این منطقه آدمهای زیادی رو کشت. 

بعدها وقتی تیمور لنگ در لشکرکشی‌هاش، گرگانج رو نابود کرد، خیوه به تدریج رشد کرد و دوباره مرکزیت خوارزم رو از گرگانج پس گرفت و نام خودش رو به عنوان خانات خیوه به همهٔ اون سرزمین داد.

از سال  ۱۵۱۱ میلادی، خوارزم به تصرف ازبکان شیبانی در اومد که از نوادگان جوجی، اولین پسر چنگیز خان بودند. در سال  ۱۵۹۸ میلادی بخشی از ازبک ها و ترکمن‌ها، خاناتی رو در شهر خیوه درست کردند به نام خانات خیوه و به این ترتیب علم استقلال برداشتند. در قرن ۱۷ میلادی شهر خیوه به شدت رشد کرد و تعداد زیادی مدرسه و مسجد در اون ساخته شد و از یک شهر مخروبه به یک مرکز علوم دینی تبدیل شد. این روند در قرن ۱۸ هم ادامه داشت و به همین دلیل اکثر بناهایی که در خیوه می‌بینید مربوط به این دوره است.

در ۱۷۶۳ میلادی یک چرخش قدرت در خیوه داریم. در این زمان  محمد امین خان ازبک، از خاندان قونقرات، خانات خیوهٔ قونقراتی رو درست کرد. در این زمان دوباره ساخت و سازها قوت گرفت، مسجد جامع تعمیر شد و بسیاری از مدارس بازسازی یا بنا شدند. محمد امین خان در این مدت بزرگترین مدرسهٔ خیوه رو  به نام خودش و همین طور بزرگترین منارهٔ شهر رو به نام کلتا منار ساخت.

در اوایل قرن نوزدهم میلادی، فردی به نام محمد رحیم خان در خیوه حکومت می‌کرد.در زمان او بود که روسیه لشکر بزرگی به فرماندهی ژنرال فون کافمن به خیوه فرستاد تا این شهر رو تصرف کنه. خان خیوه بدون جنگ تسلیم شد عوضش روس‌ها هم اجازه دادن به عنوان یه حاکم دست نشانده تا سال ۱۹۱۰ میلادی در اون جا حکومت کنه. 

برده داری در خیوه

نکتهٔ جالب دربارهٔ حمله روس‌ها به خیوه  اینه که از حکومت روس‌ها به عنوان دوران طلایی و از خود روس‌ها به عنوان  منجی یاد می‌کنن. دلیلش اینه که روس‌ها بعد از حمله‌اشون به خیوه برده‌داری رو در این شهر از بین بردن. 

در قرن هفدهم، خیوه  تبدیل به یک بازار برده فروشی شده بود. برده‌ها کیا بودن؟ مردم ایرانی تباری که طی سده‌ها، در معرض تاخت و تاز  ترک‌تباران شرق بودن. این ها مردم ایرانی محل رو  به عنوان برده با خودشون می‌بردن و خیوه بازاری شده بود برای خرید و فروش این برده‌ها. گفته شده، فقط در نیمهٔ اول قرن نوزدهم، حدود یک میلیون ایرانی و  تعداد نامعلومی از روس‌ها، به عنوان  برده به خیوه برده شدن. خیلی از این برده‌ها در ساختن ساختمان‌هایی در ایچان‌قلعه (دربار سلطنتی) که برجسته‌ترین ویژگی شهر تاریخی خیوه است، به بیگاری گرفته می‌شدن.

روایت دیگری وجو داره که می‌گه در سال ۱۲۴۶ قمری  یا ۱۸۳۰ میلادی در شهر  سرخس، نزدیک به پونصد نفر ایرانی شیعه‌مذهب رو که به  اسارت ترکمن ها درمی‌اومده بودن به بازارهای خیوه و بخارا بردن و  و در اونجا این اسیران رو خرید و فروش می‌کردن. در سال ۱۲۴۷ ق/۱۸۳۱م، عباس میرزای ملک آرا، برادر ناصرالدین‌شاه، به سرخس رفت، این اسیران رو آزاد کرد و بساط برده‌داران رو در این شهر جمع کرد.

خیوه در دست روس ها

خیوه در سال ۱۹۱۸ میلادی به دست ارتش سرخ افتاد و از سال ۱۹۲۰ به مرکز جمهوری سرخ خوارزم تبدیل شد. ولی در نهایت در سال ۱۹۲۴ در زمان استالین، خوارزم به دو قیمت تقسیم شد و بخشی از اون به جمهوری شوروی ازبکستان و بخشی به جمهوری شوروی ترکمنستان داده شد. این تقسیم بندی نقشه این سرزمین رو که برای هزاران سال یکپارچه و متحد بود تغییر داد و مرزهایی غیر طبیعی در اون ایجاد کرد. مرزهایی که حیات  و فرهنگ مردم این سرزمین ها رو هم بسیار تغییر داده.

سیاست ایرانی زدایی و فارسی زدایی، از زمانی که فرارود به تصرف استعمارگران روس و انگلیس افتاد در این منطقه آغاز شد. نتیجه‌اش این که شما این روزها وقتی در شهرهای فرارود قدم می‌زنید، خیلی بیشتر از مردمی که در اونجا زندگی می‌کنن، می‌تونید با فرهنگشون ارتباط برقرار کنید. چرا؟ چون خط فارسی در اونجا از بین رفته و به همین دلیل مردمش نمی‌تونن خیلی از اشعار و نوشته‌های کتیبه‌هایی که در مکان‌های تاریخی شون قرار داره بخونن. برای همین وقتی شما این کار رو می‌کنید با حیرت و تعجب نگاهتون می‌کنن. یکی از جاهایی که خود من این تجربه رو توش داشتم مقبرهٔ پوریای ولیه. پهلوان بزرگی که برای ما و در فرهنگ ایرانی اسطورهٔ مردانگی و جوانمردیه و تا امروز او رو سر سلسلهٔ آیین فتوت می‌دونن.

پهلوان محمود یا پوریای ولی  در ۱۲۴۷ میلادی یعنی ۲۷ سال بعد از حمله چنگیز در خیوه به دنیا آمد. او سرآمد پهلوانان زمان خودش بود و در پایان عمر هم به جمع عارفان و دراویش پیوست. برای همین هم مقبره‌اش همیشه زیارتگاه مریدان و دوست‌دارانش بوده.

مرد بزرگی که نامش هنوز هم مرزهای سیاسی رو در می‌نورده و دل‌های مردم گوشه و کنار تمدن کهن ایرانی رو به هم نزدیک می‌کنه.