دریای شمال ایران را چه بنامیم؟
دریای شمال ایران و نامهای تاریخی آن

اهمیت جایگاه دریای خزر
میگن وقتی روسیه تزاری با جدا کردن بخش های شمالی ایران زمین، قسمت هایی از دریاچه خزر یا مازندران رو از ما گرفت و ما رو از نعمتهاش محروم کرد، حاجی میرزا آقاسی وزیر محبوب محمد شاه قاجار میگه: ما چه احتیاجی به آب شور داریم؟
البته که تو بسیاری ازمقاطع تاریخ، همچنان، در بر همون پاشنه چرخیده و خیلی از دلتمردای نالایقمون نتونستن اهمیت ارزشهای مادی و معنوی میراث سرزمینیمون رو درک کنن. اما بر ما ایرانیا واجبه که همیشه نسبت به دارایی هامون حساس باشیم. یعنی نسبت به دریاها، کوهستان ها، دشت ها و صحراها و جنگل ها و مراتع و کویرهای ایران حساس باشیم . برامون خیلی جالب بود که وقتی چند ماه پیش یه ویدئویی در مورد خزرها ساختیم، دوستای زیادی تو بازخورد به این ویدئو گفته بودن نباید به دریای شمال ایران خزر بگیم و به تاریخ طولانی مالکیت ایران و اقوام ایرانی بر این دریاچه، اشاره کرده بودن. اما واقعا اسم این دریاچه چیه و چی باید صداش کنیم؟
امروز می خوام دربارۀ دریاچهای براتون صحبت کنم که تا همین یکی دو قرن گذشته تو بخش شمالی نقشهی ایران و در محاصره ی تعدادی از مهم ترین استان های ایرانی نشسته بود، اما امروز مالکیت بخش زیادیش، از ایران سلب شده. ولی به هر صورت شناخت سرگذشتش برای ما واجب و مفید و آموزنده است. امروز از دریای کاسپین یا خزر صحبت می کنیم.
دلایل اختلاف نام دریای شمال ایران
بیاید ببینیم چرا این قدر دربارهی نام این دریاچه اختلاف نظر وجود داره و اجماعی کلی در موردش نیست. حقیقت اینه که این دریاچه در طول تاریخ با نامهای مختلفی در کتاب های تاریخ ثبت شده یا در بین مردم به اسم های مختلفی مشهور بوده. تو بعضی از منابع میگن تا چهل نام بر این دریاچه گذاشته شده. دلیل این مساله البته عمر طولانی سکونت انسانها در حاشیهی این دریاچه است که باعث شده با نام اون مردم یا مناطق و شهرهای اطرافش شناخته بشه. دریای کاسپین، طبرستان، خزر، مازندران،آبسکون، گرگان،خراسان، جیلی، ساری، گیلان و انزلی، چند تا از این اسم ها هستن.
البته این موضوع فقط مختص به دریای شمال ایران نیست، بلکه دریاهای دیگهای مثل دریای مدیترانه هم، این موقعیت رو داشتن و در طول تاریخ به نام اقوام یا مکان هایی که در حاشیه اش بودن، مشهور شده. دریای روم، دریای شام، دریای مصر، دریای غربی، دریای طنجه، دریای افریقیه و دریای مغرب چند تا از این اسامین، که مدیترانه رو بهش میخوندن.
اما بیاید از دریای مازندران شروع کنیم.
دریای مازندران
خیلیا وقتی میخوان به دریای شمال ایران اشاره کنن، میگن دریای مازندران. هیچ شک و شبهای هم ندارن، که این درستترین اسمه یا نه. چون، استان مازندران در جنوب این دریاچه قرار گرفته و بخش زیادی از ساحل دریاچه، هم مرزه با این استان. اما مساله این جاست که خود این اسم مازندران تو این قسمت ایران خیلی قدیمی نیست. در واقع اصلاً سرزمین شمال ایران، در طول تاریخ نامش مازندران نبوده، اوایل بهش تپوران یا تپورستان میگفتن و بعدها تو دوره اسلامی طبرستان شده. حالا چرا تپورستان، چون یه قومی به نام تپورها، که احتمالا یه قوم پیشا آریایی بودن، در گذشته تو منطقه جنوبی دریای خزر و کوهستانهای البرز زندگی میکردن. بنابراین دریای کنارش رو هم دریای تپورستان یا بعدها طبرستان گفتن. سر و کله نام مازندران تو منابع تاریخی برای اولین بار تو سدهی پنجم هجری، کم کم پیدا شده و به مرور، جای طبرستان رو گرفته. در معجم البلدان یاقوت حموی که تو سال 603 شمسی، یا دوسال بعد از حمله چنگیز به ایران نوشته شده، میگه نمیدونه نام مازندارن از چه زمانی به جای طبرستان به کار گرفته شده، چون این نام رو تو کتابهای پیشینیان ندیده و بیشتر، مردم عادی و عوام، ازش استفاده میکنن. یه پرانتز هم این جا باز کنم، مازندران اسطورهای تو شاهنامه یعنی اونجا که دیو سفید با رستم میجنگه، هیچ ربطی به این استان مازندران ما نداره و احتمالا یه جایی تو شمال هند و پاکستان، و جنوب شهر ختن تو چینه، پرانتز بسته.
به هر حال استفاده از اسم مازندران برای دریای شمال ایران دیرآینده، انگار اولین بار حکیم زَجّاجی تبریزی شاعر هم عصر سعدی و مولانا در قرن هفتم هجری تو کتاب همایون نامش به نام دریای مازندران اشاره میکنه و بعد از ایشون، حافظ ابرو، مورخ قرن هشتم، تو کتاب زبدة التواریخ از نام دریای مازندران استفاده کرده. بنابراین نامیدن این دریاچه به نام مازندران تو سال 1316 شمسی، مبنای تاریخی خیلی طولانی نداشته. و ایرانیا تنها مردمی هستند که از دوره پهلوی به این دریا، مازندران میگن.
دریای خزر
بریم سراغ خزر. دربارهی قوم خزر خیلی مفصل توی ویدئوی خزرها صحبت کردیم که اگه دوست داشتید می تونید برید و این ویدئو رو ببینید. خلاصهاش اینه، خزرها به همراه اقوام بیابونگرد دیگه، تو زمان ساسانیان، بارها به سرزمین ایران حمله کردن، اما بعد از مدت کمی معمولاً به دست سپاه ساسانی از مرزهای ایران بیرون رانده میشدن. تو قرن ششم میلادی و در زمان خسرو انوشیروان، خزرها به ناحیه شمال قفقاز اومدن و تو بخش میانی و جنوبی رود ولگا تا کرانۀ شرقی دریای سیاه مستقر شدن. خزرها متحد امپراتوری روم بودن و حمله و غارت شهرهای شمالی ایران، رویهی همیشگیشون بود. حتی تو قضیه لشکرکشی هراکلیوس، امپراتور بیزانس علیه ایران در زمان خسرو پرویز، با هراکلیوس همراهی کردن و هم پیمانش بودن. با این حال تا قرن چهارم هجری خبری از نامگذاری دریای شمال ایران به نام دریای خزر نیست. مثلاً تو كتاب «خوارزمی» و سفرنامه «ابن فضلان» اصلاً اسمی از دریای خزر وجود نداره. پس از کجا این اسم، رو این دریاچه گذاشته شده؟
این موضوع به جنگهای اعراب مسلمون با خزرها مربوطه. در دورۀ اموی هم، اتحاد خزرها با امپراتوری روم شرقی ادامه پیدا کرد و این قوم، بزرگترین عامل مصونیت روم در برابر سپاهیان اسلام بودن. در طی جنگهای اعراب با خزرها و ویران شدن شهرهای مهمشون، خزرها جنوب قفقاز رو به سمت شمال ترک کردن و نواحی وسیعی رو، تو شمال دریای سیاه و شبه جزیرهی کریمه، در اختیار گرفتن.
با این حال تجاوزهاشون به شمال ایران ادامه داشت. از اونجایی که خزرها معمولا از راه رود کر یا کورا به قفقاز جنوبی و گرجستان و ارمنستان و اران و شروان حمله می کردن، این تصور تو ذهن اعراب ایجاد شد که از دریا به این رود میان، پس استنباط كردن این دریا، دریای خزر یا بحر الخزره. در واقع تا پیش از حملهی اعراب به قفقاز، تو هیچ منبعی، نام دریای خزر وجود نداره. نه در بین ایرانی ها و نه در بین غیرایرانیها. حتی یوسف پسر هارون، شاه خزران در قرن دهم میلادی در نامهای که به نمایندۀ عبدالرحمان سوم، سلطان اموی اسپانیا مینویسه، با صراحت تموم به دریای شمال ایران، دریای هیرکانیا میگه و اونو با اسم خزر معرفی نمیکنه.
نکتۀ جالب دیگه این که، به نظر میرسه دریاهای دیگهای هم تو کتابهای جغرافی به نام دریای خزر نام گذاری شدن. مثلا دریایی که به نام خزر در آثار جغرافیدانانی مثل ابن خردادبه ازش نام برده شده، دریای شمال ایران نیست. بلکه این نام در کتاب مسالک الممالک، به دریایی اشاره داره که با در نظر گرفتن توصیفاتش و مسافت های ذکر شده با سرزمین های اطرافش از جمله بیزانس، باید دریای سیاه باشه. همین طور قُدامه بن جعفر نویسندهی کتاب الخراج هم، به دریایی خزر میگه، که همون مشخصات دریای سیاه رو داره. با توجه به سکونت خزران در کرانههای شرقی دریای سیاه، به نظر می رسه مولفان این کتابها، نام ساکنان منطقه رو روی دریا گذاشته باشن.
خزرها قومی کوچگرد بودن که حداکثر سه قرن دوام و بقاشون طول کشید و با این که زمانی قدرت زیادی پیدا کرده بودن اما با حملات بی امان روس ها در قرن ده میلادی از پا دراومدن و به دلیل نانویسا بودن، امروز هیچ اثر فرهنگی، سیاسی و اجتماعیای ازشون باقی نمونده. با این حال تو بخشنامه دولتی سال ۱۳۸۱ نام رسمی دریای شمال ایران در مکاتبات فارسی دریای خزر و در مکاتبات انگلیسی دریای کاسپین اعلام شدش.
دریای هیرکانی
یکی از نام هایی که در گذشته، دریای شمال ایران رو باهاش می شناختن، دریای هیرکانی بوده. هیرکانی البته نام یونانی شدۀ ورکانه، یا گرگان خودمونه، که برای اولین بار تو سال 480 پیش از میلاد در نوشتاری به نام وصف آسیا، نوشته هکاتئوس میلتی، اومده. هکاته یا هکاتئوس که اولین تاریخ نگار شناخته شدهی یونانی و از اشراف زادگان و سیاستمداران تأثیرگذار ایونی بود، بعد از کلی سفر، تو شهر مادریش به مقام سیاسی بلندبالایی رسید و بعد به نوشتن و پژوهش درباره تاریخ و جغرافیا مشغول شد. ایشون تو نوشتههاش ، دربارۀ دریای شمال ایران گفته: در نزدیکی دریایی که هیرکان نامیده میشه، کوه هایبلندی با جنگل های انبوه وجود داره که توش، گل سرخ خودرو زیاده. خاور این سرزمین میهن پارتی هاست.
هیرکان در زمان هخامنشی بخشی از شهربانی پارت در جنوب شرقی دریای شمال ایران بوده و نام پارسیاش ورکانه بوده.
ورک در طبری به معنی گرگ و ورکانه به معنی گرگانه. بعدها اعراب به گرگان، جرجانیه و دریای گرگان رو بحر جرجان خوندن.در کتیبۀ بیستون هم اسم این شهربانی به صورت وارکانا اومده.
دریای کاسپی
هکاتئوس دریای شمال ایران رو با یه نام دیگه هم ثبت کرده، دریای کاسپی. علت این که دو تا نام برای این دریا به کار برده اینه که قوم دیگهای تو جنوب و جنوب غربی این دریا زندگی می کردن به نام کاسپی یا کاسی. پولیبیوس، مورخ قرن دوم قبل از میلاد و استرابون از تاریخنگارا و جغرافیدانای یونانی هم دورهی اشكانیا هم، هر دو نام هیركانی و كاسپی رو، به کار بردن. اما، به نظر می رسه، به دلیل آشنایی بیشتر مورخای یونانونی و رومی با مناطق غربی ایران، کمکم نام هیرکانی از نوشته هاشون محو میشه و فقط نام دریای کاسپی باقی می مونه. با این حال در خود ایران و در متون ایرانی، این نام فراموش نشده و مثلا در کتاب بندهشن، یکی از کتاب های مذهبی زرتشتیان در اواخر ساسانی و اوایل اسلام، نام دریای گرگان، اومده. در نوشتههای مورخان سدههای اولیۀ اسلامی هم، نام دریای جرجان، به عنوان یکی از نامهای دریای شمال ایران رو داریم.
در آثار مورخانی مثل هرودوت که تقریبا دو نسل بعد از هکاته زندگی می کرد، دریای شمال فقط با نام کاسپی اومده. اما این کاسپی ها کی بودن؟
گروهی از محققان، کاسپی رو جمع کاس می دونن. کاسی ها از هزارهی دوم پیش از میلاد تا دورهی ساسانی در مناطق گسترده ای از غرب ایران و جنوب و جنوب غربی دریای شمال ساکن بودن و خاستگاه اولیهشون قفقاز بوده که از اونجا به نقاط دیگه در شرق و غرب ایران زمین، پراکنده شدن. در واقع کاسیها قبل از آریاییها در سواحل جنوب غربی دریای کاسپین، جایی در شمال یا جنوب رود کر، واقع در قفقاز جنوبی، زندگی می کردن. نام این قوم پیشاآریایی به شکلهای کاسی، کاشی و کاشو ثبت شده و مردمانی بودن که خیلی زود با اقوام آریایی آمیخته میشن. اما بعضی محققان هم حرکت این قوم به سمت زاگرس رو نتیجۀ رانده شدنشون از طرف مهاجرای آریایی می دونن. حرکت کاسیها به سمت غرب، از مناطق شرقی زاگرس و استانهای لرستان وکردستان امروز، شروع شده. کاسیها بعد از حمله به میانرودان در سال ۱۷۴۹ پیش از میلاد، بابل رو تسخیر کردن و به سلطنت جانشینان حمورابی، خاتمه دادن، و پایدارترین دولتی بودن، که در بیست و پنج قرن، قبل از به قدرت رسیدن کوروش در میانرودان، حکومت می کردن. سلطه کاسیها به مدت شش قرن بر میانرودان ادامه داشت و این اتفاق در جهان باستان یه مورد خاص و عجیبه.
بعد از فروپاشی حکومت کاسی ها در میانرودان به دست ایلامی ها، این قوم همچنان در مناطق ایران غربی، باقی مونده بودن. هرودوت کاسی ها رو خراجگزاران دایوش اول دونسته و نام کاسپی در بین فهرست سربازان پیاده نظام و سواره نظام ارتش خشایارشا دیده میشه. استرابو مورخ دوره اشکانی از این قوم در نوشته هاش، نام برده و مینویسه بالای ماد سرزمین کاسی هاست. همین طور فائوستوس بیزانسی، مورخ ارمنی عهد ساسانی در قرن پنجم میلادی هم، سکونت اقوام کاسی در جنوب و جنوب غربی دریای شمال ایران رو تأیید کرده. به نظر می رسه هنوز نشانههای نام این قوم، در نام شهرهایی مثل کاشان، قزوین، کاشغر و دریای کاسپین باقی مونده باشه و در گیلان، هنوز هم عبارتهایی مثل كاس آقا و كاس خانوم برای افراد سفیدرو وجود داره و یا واژه کاس چومه در گیلکی به معنی افراد دارای چشم، آبی است.
واژهی کاسپین، شکل فرانوسوی و انگلیسی واژهی کاسپیه و دریای شمال ایران در اکثر کشورهای جهان به این نام شناخته می شه. هر چند به نظر می رسه واژهی کاسپی درست تر باشه.
دریای قزوین
بحر قزوین یکی از نامهاییه که در دوران اسلامی برای نامیدن دریای شمال ایران ازش استفاده میشد و امروز هم در بین کشورهای عربی و در زبان اردو این دریا به بحرالقزوین معروفه. منطقه قزوین در دوران اسلامی اهمیت زیادی داشت و دارالمرز نامیده میشد چون این ناحیه جزو آخرین فتوحات مسلمانان بهشمار میرفت و فتوحات اعراب در قزوین متوقف شده بود. از طرف دیگه قزوین مثل سدی بود که اقوام ساکن نواحی گیلان و مازندران کنونی رو، از هجوم اعراب مسلمان، حفظ میکرد و جالبه که، با این که اعراب در قسمتهای اران و شروان به دریای شمال ایران رسیده بودن، ولی تو منطقه گیلان و مازندران، عملا تا قرنها، نتونستن به دریا برسن. به گفته مورخان صدر اسلام، مثل مسعودی و بَلاذُری: در عهد قدیم، شهر قزوین ،کشوین نامیده میشد. و قزوین معرب کشوینه. به اعتقاد بعضی محققان نام کشوین مثل کاشان با نام قوم کاسی مربوطه. بعضی محققین هم قزوین رو معرب کاسپین می دونن و جمع یا لاتین شده کاسیه. اگه این نظر صحیح باشه باز هم بین دریای شمال ایران، شهر قزوین که مسکن کاسی ها بوده و نام کاسپی برای این دریا، ارتباط وجود داره.
سرگذشت دریای شمال ایران
ساکنان بومی فلات ایران در منطقهی مازندران و گیلان امروزی و اقوام آریاییای که بعدها به این منطقه اومدن، اولین ساکنانی بودن که سواحل دریای شمال ایران رو، به تملک خودشون درآوردن و همزمان با شکلگیری حکومتهای آریایی در ایران، بر این دریا مسلط شدن. براساس منابع و متون کهن ایران، مثل اوستا و منابع یونانی و اسلامی، مهمترین این اقوام ایرانی، تپورها، کادوسها، کاسپیها، آریاییها، دیلمها، گیلها، آمورها، هیرکانیها و آلبانیها بودن.
با مهاجرت و جابه جایی اقوام بخش مرکزی آسیا به سمت غرب، قفقاز و ماورای قفقاز، تیرههایی از اقوام ترک، در بخش های شمالی و شمال غربی و شمال شرقی این دریاچه ساکن شدن. اقوامی که همواره با مقاومت ایرانیان، تهاجمشون به داخل مرزهای ایران زمین، ناکام میموند. با تشکیل دولت اسلامی، بخش زیادی از این اقوام به واسطهی حملههایی که به اون مناطق به اسم جهاد انجام میشد به دین اسلام دراومدن و این بخشها دوباره ضمیمهی سرزمین ایران شد و قفقاز تبدیل شد به یکی از مراکز عمده اداری خلافت اسلامی.
اما کم کم از قرن ده میلادی، قومی داشتن در مناطق شمال غربی این دریا، رشد می کردن، که بعدها تبدیل شدن به بزرگترین منازع و مدعیان این دریاچه و به کلی سرنوشتش رو تغییر دادن. و کیا بودن این قوم؟ بله روسها! دریای شمال ایران از قدیم مسیر تجاری مهمی بوده و اروپا و آسیا رو به هم متصل میکرده به همین دلیل هم تسلط بر اون برای قدرتهای زمانه، اهمیت زیادی داشته.
جغرافیدانان مسلمان در قرن سوم نوشتن، که تجار روس با عبور از عرض این دریا، پوست خز، پوست روباه و شمشیر، به بندرهای موردنظر خودشون، حمل میکردن.
تو سالهای پایانی قرن سوم هجری، روسها بارها، از جمله در زمان حسنبن زیدبن محمد، بنیانگذار سلسله علویان زیدی طبرستان، به بندرهای ایران در سواحل جنوب دریا، حمله کردن،که این امر، مناسبات تجاری رو، تحتتأثیر خودش، قرار داد. تو سال 314 شمسی، روسها، کمکم سواحل غربی رو تصرف کردن. ابناثیر، اَبوعَلی مُسْکویه و مورخان دیگه، به سلطۀ تدریجی روسها اشاره کردن. حمله مغولان به ایران زمین، وقفهای تو این تصرف ایجاد کرد.
اما از حدود نیمه قرن 16 میلادی و تو دورهی حکومت ایوان مخوف یا ایوان چهارم و حاکمیت سلسله تزارها، که امیران مغول حاکم بر روسیه یا همون اردوی زرین، از روسیه بیرون رانده شدن، روسها رفتهرفته بر دریای مازندران، قفقاز و آسیای مرکزی تسلط پیدا کردن.
با روی کار اومدن پطر کبیر که میشه هم دورۀ شاه سلطان حسین صفوی، تسلط بر دریای مازندران و تصرف ایران و دستیابی به آبهای گرم خلیج پارس به یکی از مهمترین آمال و آرزوهای روسها بدل میشه. از این به بعد، روسیه به یه امپراتوری توسعهطلب و متجاوز تبدیل شد که با دست اندازی به بخشهای شمالی ایران، سودای الحاق کشورمون رو، به خاک خودش داشت. این دست اندازیها از اواخر دولت صفویه با شدت و حدت شروع شد، هر چند در دوران صفوی تا پایان افشار، اون طور که مورد نظر روس ها بود محقق نشد.
اما در زمان قاجار متاسفانه به دلیل برتری نظامی روسها، با همکاری بریتانیا و عثمانی و بعضی از تصمیمات غلط دولت قاجاری، بسیاری از مناطق و سواحل دریای خزر در جنوب و غرب و شرق، از ایران جدا و به متصرفات روسیه ملحق شد و جنگهای ایران و روس این فرایند تجاوزکارانه رو تکمیل کرد. تو این وضعیت به حقوق طبیعی، تاریخی، ملی، اجتماعی و جغرافیایی ایران صدمات جبرانناپذیری وارد شد. در پی سلطهطلبی روسها و در نتیجهی قرار دادهای ننگین و تحمیلی گلستان و ترکمنچای، و بعد تر آخال، روسیه به طور کامل، بر دریای شمال ایران، میانکاله (آشوراده)، بندرانزلی، بندرگز و اِسترآباد، مسلط شد و حق کامل کشتیرانی رو، تو این دریا، به دست آورد. به طوری که هیچ دولتی بهجز روسیه، حتی ایران، حق تردد تو آبهای مازندران رو نداشت. وضع کشتیرانی در دریای خزر تا زمان انقلاب اکتبر روسیه، یعنی ۱۹۱۷ میلادی یا ۱۲۹۶شمسی، به همین صورت ادامه داشت تا اینکه در زمان لنین، دولت شوروی ممنوعیت کشتیرانی ایران در دریای خزر رو، لغو کرد. در اوایل سلطنت خاندان پهلوی، نیروی دریایی و نگهبانی ساحلی در دریای خزر تأسیس شد و به این ترتیب، نخستین گام در راه تشکیل خطوط کشتیرانی، تو این دریا برداشته شد.
اگه بخوام از تغییرات دوران معاصر این دریاچه نام ببرم، متصل شدن این دریاچه به دریای آزوف و سیاه و به تبع اون دریاهای آزاد، یکی از تغییرات مهمه. تو سال 1952 و در زمان حکمرانی استالین این پروژه بعد از 4 سال کار اجرایی به بهرهبرداری رسید. برای اجرای این کانال 102 کیلومتری، 13 قفل آبی درست کردن، که درواقع آسانسورهایی بودن که در 9 مرحله کشتیها رو 88 متر از سطح رود ولگا بالا میبردن و در 4 مرحله بعدی، اونا رو حدود 45 متر پایین، تا به سطح رود دون برسن و بعد از طریق رود دون کشتیها میتونستن به دریای ازوف و در نهایت دریای سیاه و مدیترانه دست پیدا کنن. تو سال 2023 یعنی سال گذشته میلادی، این کانال به صورت کامل لایروبی شد تا کشتیهایی با حجم بار بیشتر بتونن ازش استفاده کنن. شاید با توجه به تحریم های ایران و روسیه و حجم بالای مبادلات تجاری بین این دو کشور، ضرورت اجرای چنین پروژههایی بیشتر حس شده.
نتیجه گیری
بگذریم، مسئلهمون این بود که بالاخره به این دریاچه شمال ایران باید چی بگیم. دریای خزر، دریای مازندران، دریای گیلان، دریای طبرستان، دریای گرگان یا هیرکانی، دریای قزوین یا کسپین یا کاسپی؟ راستش من سر آخر به یه جمع بندی کامل نرسیدم. یعنی اصلا موضوع مثل خلیج فارس نیست که بشه یه جواب قطعی داد. در واقع اگه بپذیریم که مردمان مختلف در طول تاریخ، دریایی رو که کنارش زندگی میکردن به اسم خودشون میخوندن، همه این این اسامی درسته. ولی با توجه به اسناد تاریخی که وجود دارن، شاید اسامی دریای کاسپی یا کاسپین و دریای هیرکانی یا گرگان، قدمت بیشتری داشته باشن. واژۀ دریای مازندران، چندان قدمتی نداره و پیش از دورۀ پهلوی واقعا استفاده نمیشده. دریای خزر هم که الان در ایران رایج شده، درواقع، برای جایگزینی دریای مازندران انتخاب شده. چون در دهه 1380 دیدن کلمۀ مازندران خیلی سابقه تاریخی نداره، برای همین، اون رو با خزر جایگزین کردن. بکار بردن نام دریای خزر غلط نیست ولی شخصا فکر میکنم میشه از بقیه نامها هم استفاده کرد و کلا دریای کاسپی شاید اقبال بیشتری داشته باشه.