ری، یادگار شهر باستانی راگا
تاریخ و سرنوشت شهر ری

ری، خیلی دور، خیلی نزدیک
بعضی وقتا بعضی چیزا از بس جلوی چشم هستن، نمیبینیمشون. یه شهر باستانی داریم که اسمش تو بخشی از اوستای زرتشتیا، که 3100 سال پیش نوشته شده، اومده. در دوران هخامنشی تو کتیبه بیستون اسمش اومده، بعد از اسلام مدتها پایتخت بوده. یکی از گرانیگاههای اصلی راه ابریشم تو ایران بوده. کلی از دانشمندان عصر طلایی بعد از اسلام از این شهر بودن. ولی امروز بد جوری مهجور مونده، یادمه یه بار تصمیم گرفتم برم بگردمش ولی فقط به درهای بسته خوردم، تازه برای اون قسمت هایی که اصلا بنایی ازش مونده بود که دری داشته باشه. فکر میکنید قراره امروز راجع به کجا صحبت کنیم؟ بله احتمالا درست حدس زدید، در مورد ری باستانی. ری که کج دار و مریز تا الان زنده مونده و شده یه محله حاشیهای از تهران.
پیدایش ری
از ویژگیهای منحصر به فرد تمدن ایرانی، به وجود اومدن مراکز فرهنگی و تمدنی بزرگ، تو قالب شهرهای آباد،تو حاشیهی کویرها، و در مسیر راههاست. از قدیم تو این شهرها، تجارت و بازرگانی، مهمترین پیشه و ابزار معاش مردمه و زندگیشون تو مسیر کاروانهای تجاری، موقعیتی خاص از از نظر فرهنگی براشون ایجاد کرده. در طول تاریخ، تو شمال دشت کویر ایران، قلمرویی هست که ایران شرقی و غربی رو به هم پیوند داده و یه کانون هویت ساز و منسجم کننده بوده. این قلمرو، قلمرو ری و البرزه، با مرکزیت شهر ری. شهری بزرگ و پرجمعیت که گرانیگاه تجارت شرق و غرب تو شمال ایران زمین بود و به همین دلیل محل تلاقی و اختلاط اقوام و زبانها و ادیان گوناگونه. به احتمال زیاد اوستا برای اولین بار تو این شهر نوشته شده و «هفت هات» هم که بعد از گاهان قدیمیترین متن زرتشتیه، در ابتدای هزارهی اول پیش از میلاد تو همین منطقه، خلق شده.
جایگاه شهر ری تو بین زرتشتیا اون قدر بالا و مقدسه که تو بعضی از متون مقدسشون به عنوان زادگاه زردشت معرفی شده و پیش از حملهی اعراب، مرکز دینی زردشتیا و موبدان بوده و و ظاهراً یک حاکمیت مذهبی مختص به خودش داشته.
نشونههای چنین جایگاهی تو چند اثر باستانی به جا مونده تو این شهر هویداست.
قومیت اهالی ری به مردم ماد برمیگشت و در منابع کهن، ری رو همواره بخشی از ماد به حساب می آوردن. در واقع بعد از ورود آریاییها و آمیخته شدن اونا با بومیایی که تو این سرزمین مستقر بودن، این منطقه جزو بخشی از سرزمین های ماد قرار گرفت و به ماد رازی یا راگا معروف شد.
تو کتیبه بیستون، نام ری به صورت رگا ثبت شده. در بخشی از کتیبه، داریوش ماجرای شورش فرورتیش مادی و شکست و دستگیریش تو این ناحیه رو شرح میده. همچنین، داریوش میگه سپاه پارس رو از ری پیش پدرش، ویشتاسپ، فرستاده تا شورش پارت رو سرکوب کنه.
تو دوره سلوکی، به گفته استرابون مورخ و جغرافی دان یونانی قرن یک پیش از میلاد، ری بر اثر زلزلههای شدید ویران میشه و سلوکوس دوباره شهر رو میسازه و نامش رو میذاره اروپوس، اما با قدرت گرفتن اشکانیا، ری پایتخت بهاری این سلسله شد و تبدیل شد به یکی از شهرهای بسیار مهم ایران و نام این شهر اَرشَکیه یا ارزاسیا شد.
اردشيربابكان مؤسس سلسلة ساسانيان، جنگش با اردوان پنجم، آخرين پادشاه اشكاني رو از ري آغاز ميكنه. پيروز ساساني هم، شهرري رو بازسازي كرد و اسمش رو گذاشت رامفيروز. شهر ری تو عصر ساسانی مرکز این قلمرو بوده و خاندانهای نیرومندی که مهم ترینشون مهران بود تو اونجا زمینهای پهناوری در اختیار داشتن و تو همين دوران ساسانيا بود كه، شهر ري، به شهرمقدس موبدان زرتشتي، تبدیل شد.
برج خاموشان، دژ رشكان، قلعة گبري، تپة ميل یا آتشکدهی ری، حصار ري، از آثار به جا مونده تو شهر ری از دوران باستانن.
ری در زمان حمله اعراب
در تاریخ اومده که یزدگرد سوم پس از شکست سپاه ساسانی از لشکریان عرب تو جنگ جلولا، به امید فراهم کردن نیروهای تازه نفس به سمت شرق اومد و تو مسیرش به ری رفت و پس از برداشتن آتش مقدس، در سال 22 قمری راهی خراسان شد.
تو این زمان مرزبانی ری بر عهده سیاوش، سپهبدی از خاندان مهران و از فرزندان بهرام چوبین، بود.
با نزدیک شدن خبر حملهی اعراب به ری، سیاوش مهران به سرداران و حاکمان شهرهای اطراف پیام فرستاد و خواست که سپاهیانشون رو برای رویارویی با اعراب، به کمکش بفرستن. نام شهرهایی که برای دفاع از ری سپاه فرستادن تو تاریخ طبری این طور اومده: دماوند، طبرستان، کومس یا همون دامغان و گرگان.
اما ری گرفتار توطئههای دردناکی شد و شهر سقوط کرد. این طور نقل شده که تو آستانهی حملهی اعراب به ری فردی به نام رامی یا زینبی ابوالفرخان که از بزرگان ری بود، وقتی سپاهیان نعیم بن مُقَرِّن به قزوین رسیدن، تو روستایی به نام قِها باهاش صلح کرد. این فرد که خودش و پدرش بر سر مالکیت زمینهایی با سیاوش مهران کشمکش شدیدی داشتن قبل از این هم تو نبرد با اعراب شرکت داشت و احتمالًا همونجا با دیدن سپاه پرشمار اعراب به این نتیجه رسیده بود که مقاومت در برابرشون ممکن نیست همین موضوع و دشمنیای که انگار با خاندان مهران داشتن باعث شد به سیاوش مهران خیانت کنه.
ابوالفرخان با اعراب توافق کرد که گروهی از سواران عرب رو در زمان جنگ، از راهی پنهانی به داخل شهر ری راهنمایی کنه. همین کار رو هم کرد، و زمانی که سیاوش و سپاهیانش با اعراب درگیر شده بودن، یک دفعه بهش خبر دادن که ری پشت سرش سقوط کرده و اعراب به اونجا وارد شدن . به این ترتیب سیاوش مهران در برابر اعراب شکست خورد و ری فتح شد. مردم ری دسته دسته از شهر فرار کردن و به کومس یا استان سمنان فعلی به مرکزیت دامغان پناه بردن. اعراب، شهر رو غارت کردن و طبری نوشته غنیمتی که تو این شهر نصیبشون شد، با اموال غارت شده از مداین برابری میکرد. ری طوری در غارت اعراب ویران شد که قابل بازسازی نبود و به همین دلیل، نعیم فرمان داد اعرابی که به اونجا کوچیده و خواهان سکونت تو اونجا بودن، شهری تازه بنا کنن و این همون شهریه که از ابتدای دوران اسلامی تا امروز باقی مونده. ری قدیم تو همسایگی این شهر جدید به شکل ویرانه باقی موند و نامش رو عتیقه گذاشتن.
اعراب طبق توافقی که با زینبی ابوالفرخان داشتن، حکومت ری رو به همراه بخشی از گنجینههای خاندان مهران، دادن بهش. با این حال، بلعمی میگه این مرد و خاندانش زیر بار اسلام نرفتن و همچنان بر دین خودشون باقی موندن. ویران نشدن آتشکده ری ممکنه نشانهی این موضوع باشه.
با وساطت زینبی، بین مردم ری و سپاه عرب صلح برقرار شد و قرار شد در ازای پرداخت جزیه و خراج به دولت اسلامی در امان بمونند. بعد، به دستور نعیم، ری باستانی تخریب شد و ری نو در شرقش بنا شد.
ری عباسی
تا زمان به قدرت رسیدن عباسیان، مردم ری چند بار بر علیه امویان شورش کردن و چندین والی از طرف دولت اموی تو این ناحیه حاکم شد. با قیام ابومسلم و به قدرت رسیدن عباسیان، حسن بن قحطبه که از سرداران ابومسلم بود، در ۱۳۱ قمری بدون جنگ وارد ری شد و پیروان امویان، شهر رو ترک کردن.
يكى از حوادث مهم این دوره قیام سنباد زرتشتی بود که بعد از کشته شدن ابومسلم به دست منصور دوانیقی، و به خونخواهیش، اتفاق افتاد. سنباد زرتشتی که اعراب بهش سنباد مجوس میگفتن و نام اصلیش فیروزاسپهبد بود، بعد از قتل ابومسلم در سال ۱۳۸ ه.ق به خونخواهیش توی ری و نیشابور قیام کرد. این قیام فقط ۷۰ روز طول کشید اما به تشکیل یه سازمان دینی مخفیانه بر ضد عباسیان به نام بومسلمیه منجر شد که تا سالها به پرورش احساسات ضد خلافت عباسی کمک کرد.
موقعیت متزلزل خراسان و قیامهایی که یکی بعد از دیگری تو شرق ایران اتفاق میافتاد باعث شد منصور پسرش مهدى رو براى مأموريت نظامى به خراسان بفرسته. پایگاه مهدی عباسی تو دورههایی از این ماموریت، شهر ری بود. تو زمان اقامتش در ری، مهدى دستور داد بخش جدیدی در ری با قصرها و عمارتها و مساجد ساخته بشه که به ری زیرین معروف شد و در جنوب شرقی بخش بالایی قرار داشت. نام ری تو سال 149 هجرى به محمدیه تغییر کرد چون نام این خلیفه محمد و لقبش مهدی بود. در کمتر از نیم قرن، محمدیه، جای ری قدیم رو گرفت ولی ری، هیچ وقت به محمدیه مشهور نشد و این اسم در بین مردم رایج نشد. هادى چهارمين خليفه عباسى هم در سال 146 در سيروان رى، متولد شد. هادی هم در زمان حيات و خلافت پدرش، تو رى روستاى موسى آباد رو ساخت. چون اسم اصلیش موسی بود.
از همه جالب تر هارون الرشيد برادر هادى و فرزند مهدى و پنجمين خليفه عباسى هم تو سال 148 هجری قمری تو رى متولد شده بود و هارون به زادگاهش یعنی رى علاقه خاصى داشت. تو زمان هارون الرشید، فضل بن يحيى برمکی، والى رى، گرگان و طبرستان بود و این خاندان ایرانی تبار به نوعی تو این مناطق همه کاره بودن.
بعد از مرگ هارون الرشید تو سال 195 هجری، که اختلاف بين امين و مأمون بالا گرفت، امين سپاهى رو به فرماندهى على بن عيسى براى مقابله با برادرش از بغداد به خراسان روانه كرد. امّا قبل از اون كه اين سپاه به خراسان برسه، طاهر ذواليمينين در نزديكى رى على بن عيسى رو کشت و سپاهش رو شکست داد. این جنگ بسیار مهم هم، به نبرد ری معروفه.
با ظهور حكومتهاى نيمه مستقل و مستقل ايرانى، رى اولش در اختيار طاهريان قرار گرفت و بيشتر نيمه اوّل قرن سوم رو، زیر فرمان اونا بود. تو سال 250 قمری تو نزاع بین طاهریان و زیدیان، گرگان و ری زیر سلطهی حسن بن زید معروف به داعی کبیر دراومد. اما این تسلط متزلزل و موقتی بود و باز این شهر به تصرف عباسیان در اومد.
با قدرت گرفتن سامانیان، رى تو سال 289 هجری از طرف خلیفه مکتفی در اختيار سامانيان قرار گرفت. اسماعيل سامانی فرمانروایی رى رو به برادرزاده اش ابوصالح منصور بن اسحاق سپرد که چند سالی همین آقا والی ری بود. این همون کسی بود که محمّد بن زكريّاى رازى دانشمند مشهور رى، كتاب معروف طبّ منصورى رو به نامش نوشته.
ری در زمان آل بویه
با ظهور دیلمیان یا آل بویه و شروع کشمکشها بین سامانیان و پادشاهان این سلسله، ری به یکی از مهمترین شهرهای مورد منازعه، بین این دو قدرت زمانه قرار گرفت اما آل بویه دست بالا رو داشت و ری در اختیار اون ها قرار گرفت و به پایتختی این سلسله رسید و دوران تازه ای در رونق و شکوفایی ری شروع شد و این شهر تبدیل شد به یکی از مراكز علم و ادب اون زمان.
در معجم البلدان یاقوت حموی اومده: فخرالدوله پسر رکن الدوله پسر بویه دیلمی قلعة قدیمی ری را، تجدید عمارت کرد و بنای آن را استوار و قصرها و خزائن آن را بزرگ گردانید و به اسلحه و ذخایر، استوار و پُر ساخته و آنجا را فخرآباد نام نهاد.
يكى از شخصيتهاى مشهور این دوره صاحب، ابوالقاسم اسماعيل بن عباد، وزیر دیلمیان بود که خودش هم مدارج علم رو تو ری طی کرده بود. صاحب ابن عباد به نوشتههای اهل قلم توجه ویژهای داشت و هر وقت از تألیف كتاب جدیدی باخبر میشد، با سعی و كوشش فراوان نسخهای ازش فراهم میكرد و تو كتابخانش قرار میداد. در نتیجه كتابخانهای عظیم و كم نظیر، درست کرد که بیشتر آثار و تألیفات علمی اون دوران رو داشت و دانشوران و نویسندگان بسیاری از این گنجینهی ارزشمند استفاده کردن. گفته میشه میزان كتابهای موجود تو كتابخانهی صاحب ابن عباد در ری، كه با قرن دهم میلادی مقارنه، برابر مجموع كتابای موجود تو كتابخانههای اروپا تو اون زمانه.
ری در زمان غزنویان و سلجوقیان
در سال 420 محمود غزنوى رى رو با فجايع زيادى تصرف كرد. یکی از این فجایع این بود که دستور داد كتابخانهی بزرگ رى رو به این بهانه که کتابهای فلسفه و مذهب معتزله و اهل نجوم توشه، سوزوندن و بخشى از كتابه رو به خراسان فرستاد. محمود که سنی متعصب بود و قصد داشت این پیروزی رو مثل غزوههای هند، پیش چشم خلیفه عباسی و اهل سنت، خدمت به شریعت جلوه بده، تو رى دست به قتل و غارت بى رحمانهی شيعيان زد که جمعیتشون در شهر زیاد بود. گفته شده دويست چوبهی دار به پا كرد و بزرگان ری رو به دار كشيد و اموراتی که در دستشون بود رو، به تركای سنى مذهب داد.
روزگار بر همین منوال بود تا این که در 433 ق طغرل سلجوقی از خراسان به ری آمد و اونجا رو تصرف کرد و و این شهر رو پایتخت خودش قرار داد و فرمان داد تا خرابیهاشو رو آباد کنن.محل مرگ و آرامگاهش هم شهر ریه.
حمله مغول و ویرانی ری
با ورود مغول ها تو اوایل قرن هفتم هجری به ری، این شهر به خاطر جنایات و ویرانگریهای اونا به کلی از رونق افتاد و تبدیل به روستایی تو جنوب تهران شد.
به گفتة یاقوت حموی، با حملة مغول، فقط باروی شهر ری از خرابی نجات پیدا کرد، ولی بیشتر بناهاش با خاک یکسان شد. غازان خان ایلخانی برای جلوگیری از ویرانی بیشتر ری، تعداد کمی عمارت تو اونجا ساخت و جمعیتی رو ساکن کرد، اما ری آباد نشد، چون اهالیش به دو محل ورامین و تهران که نزدیک ری بود و مخصوصا به ورامین که هواش از ری بهتر بود، نقل مکان کرده بودن ،کلاویخو، سیاح معروف دورة تیموری، خرابههای ری رو دیده و میگه: «بناهای شهری عظیم رو دیدم که متروک مونده و ویران شده، اما بسیاری از برجهاش هنوز هم پا برجا است و خرابه های چند مسجد هم دیده میشه. این آثار، همون شهر ریه که تو گذشته، بزرگترین شهر منطقه بوده، اما حالا این شهر یه ویرانه خالی از سکنه است.»
آثار تاریخی ری
سابقهی طولانی سکونت تو ری باعث شده، آثار تاریخی بسیاری تو این شهر وجود داشته باشه.
یکی از آثار به جا مونده از دوران پیش از اسلام آتشکده ری تو 12 کیلومتری جنوب شرقی شهره که بنایییه متعلق به دورهی ساسانی و به تپه میل یا آتشکدهی بهرام هم معروفه.
شاید مهمترین اثر باقی مانده در شهر ری، چشمه علی باشه که یه جورایی نقطه شروع ری هست. آب چشمه، آب خوبی بوده که برای هزاران سال موجب زندگی تو این منطقه شدش. باروی ری هم از کنار این چشمه رد میشد و حتی تا زمان قاجار موقعیت این چشمه و حضور مردم در کنارش، میتونست برای شاه قاجار جایگاه تبلیغات حکومتی باشه.