سرزمین سغد کجاست؟
سغدیان مردم بازرگان و مترجمی از ایران بودند که چون بال شرقی راه ابریشم، رابط ایران و چین شدند.

سرزمین سغد کجاست؟
ایالت سغد، هشتمین نام در فهرست شهربانیهای هخامنشی، در بخش زیادی از تاریخ ایران، بخش مهمی از سرزمین ما بوده و بعدتر، حتی تا امروز پیوندهای تاریخی و فرهنگیش رو با ایران حفظ کرده. این نام آشنا یکی از گلوگاههای مهم راه ابریشم و خاطره ای همیشه زنده در خاطر ما ایرانی هاست. اما درباره ی سغد و سرنوشتش چی می دونیم؟
نام سغد و پدیدار شدنشان
مرزهای سرزمینی که هزاران سال به نام سُغد مشهور بود، امروز تو کشورهای تاجیکستان، شرق ازبکستان، غرب قرقیزستان و جنوب قزاقستان قرار گرفته. ساکنان قدیمی سغد آریایی بودند و مرکز و خاستگاه این قوم، درهی زرافشان. از مقایسه مطالبی که در اسناد هخامنشی ، یونانی، ساسانی، چینی و اسلامی درباره سغد اومده گستره جغرافیاییش رو می شه تا حدودی مشخص کرد. مرکز فرهنگی و سیاسی سغد، یقینا سمرقند بوده که یکی از مراکز بزرگ تجاری جاده ابریشم به حساب میومده. از این پایگاه مهم، سغدیان که انحصار تجارت ابریشم رو در مسیر شرقی در دست داشتند، همراه با دولت - شهرهای سغدی دیگه مثل تاشکند، فرغانه، پنجکند، بخارا و کش و به کمک نیروهای انتظامی قدرتهای زمان، بر ثبات و امنیت این راه کاروانی و پرخطر، نظارت می کردند.
نام سغد تو متون کهن، مثل اوستا و سنگ نبشته های دوره هخامنشی به زبان فارسی باستان،ایلامی و بابلی اومده. در اون زمان، سُغد از مهمترین بخشهای تابع هخامنشیان بوده. نقش نمایندگان سغدی در تخت جمشید، بر پلکان شرقی آپادانا با بالاپوش و لباسهای برش خوردهی خوش قواره به عنوان یکی از هیأتهای هدیه آوران برای داریوش یکم هخامنشی، دیده میشه. داریوش بزرگ در لوح زرین بنای آپادانا، سغد و سند را حدود شرقی قلمرو هخامنشیان ذکر کرده و تو کتیبه طولانیی در شوش میگه که سنگهای گرانبهای لاجورد و عقیق شنگرف به کار رفته تو این بنا، از سغد آمده. لاجورد یه سنگ آبی نیلیه و شنگرف هم یک کانی قرمز مات که از این کانی ها در قدیم برای تولید رنگ یا تزئین مجسمه ها استفاده میکردند. بویژه لاجورد خیلی کانی مهمیه چون در دنیای باستان تنها در منطقه بدخشان که امروز در افغانستان و تاجیکستان قرار گرفته به دست میومد و بکار بردنش در مناطق دوردست مثل مصر نشون از شبکه حمل و نقل قدرت مند اون زمان داره.
سغدی ها در پایان هخامنشی و دوران اسکندر
شکست امپراتوری هخامنشی در قرن چهارم قبل از میلاد، نظام و وحدت سیاسی اقوام ایرانی رو از هم پاشید و بسیاری از ساکنان بخشهای شرقی ایران زمین از جمله سغدی ها بعد از هجوم لشکریان اسکندر و قتل و غارت شهر سمرقند به سمت مرزهای چین مهاجرت کردند.
این مردم که در سمرقند، بخارا و فرغانه صاحب زمین های سرسبز و حاصلخیز و باغها و تاکستان ها بودن، بعد از ترک خان و مان و پشت سر گذاشتن کوهها و صحراها با رسیدن به استان سین کیانگ کنونی چین به تجارت رو آوردند و تو این کار سرآمد دوران شدند. تو متون قدیمی چینی، سُغدی ها به اینکه تاجرای زبر دستی هستن شناخته میشن. مثلا در موردشون نقل شده، که وقتی یه سغدی صاحب بچه میشه هنگام تولد، تو دهنشون عسل و در دستشون چسب میذارن تا بازرگانایی شیرین زبون بشن و دست بگیر داشته باشن. تو پنج سالگی بهشون دادوستد یاد می دن و تو دوازده سالگی برای تمرین به سرزمین همسایه میفرستنشون. یک ضرب المثل چینی هم میگه سغدی ها هر جا سود باشه، همونجا می روند.
یوئه چی ها در سغد
سغدیهایی که بعد از حملهی اسکندر در زادگاه خودشون موندن هم بعد از دوره کوتاهی، از زیر سلطه سلوکیان و بقایای اسکندر بیرون آمدن و دولت شهرهایی ایرانی برپا کردند، با این حال این استقلال چندان دوامی نداشت. چون خیلی زود دچار حملههای اقوام بیابانگرد یوئچی و سکا شدن و مدتی سرزمین سغد در تصرف و حاکمیت یوئه چیها بود. یوئه چی ها همون کوشانی های بعدی یا به گفته ای همان تخاری های هستن. البته یوئچی ها که بیابانگرد و ناآشنا با شهرنشینی بودن، با دولت شهرهای محلی آمیخته شدن و رنگ و بوی کاملا سغدی گرفتن. در سال ۱۳۰ ق.م در زمان فرمانروایی یوئچی ها در سغد، یک فرمانده چینی به نام ژانگ چیان به نمایندگی از طرف امپراتور هان چین به طرف مرزهای غربی چین روانه شد، تا از یوئچی ها برای مقابله با قوم وحشی زرد پوست شیونگ نو که خطر بزرگی در مرزهای شمال غربی چین ایجاد کرده بودند کمک بخواد. همینجا بگم، دولت هان چین یک سلسله قدرتمند در تاریخ چین بود که از نظر زمانی تقریبا با دوران اشکانیان در ایران مطابقت دارن. فرمانده چینی بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهای طولانی در بیابانهای آسیای مرکزی و سالها اسارت در دست اقوام دشمن یا همون شیونگ نو ها، به فرارود یا همین منطقه ازبکستان فعلی رسید و تو آنجا با تمدنی آمیخته از عناصر ایرانی و یونانی آشنا شد. فرستادهی امپراتور چین در انجام مأموریتش موفق نشد، چون یوئچی ها که سرزمین آباد و خرمی پیدا کرده بودن قصد بازگشت به شرق و درگیری با وحشیای زردپوست رو نداشتن. با این حال فرمانده چینی اطلاعات گران بهایی از فرهنگ مردم غرب با خودش به چین برد. و همچنین شهرت و آوازهی اسب های سغدی رو.
سغد از دید چینی ها
چین برای دستیابی به اسبهای سغدی، چند بار هیئت سیاسی به سغد فرستاد اما موفق به دریافت این کالای ارزشمند نشد. بنابراین تصمیم گرفت به این سرزمین لشکر کشی نظامی کنه. سغدیها در مقابل این تجاوز از کشورهای متحد همسایه کمک خواستن و سپاه چین، در اولین عملیات، با سی هزار نفر سپاهی، شکست خورد. اما تو لشکر کشی دوم با تعداد دو برابر سپاه موفق شد سغد رو محاصره کنه. فرماندار سغد راضی به صلح شد و طبق توافق سپاهیان چینی بدون ورود به پایتخت خاک سغد رو ترک کردند و سغدیها در عوض سی رأس اسب با نژاد خوب و سه هزار رأس اسب معمولی به هیئت چینی دادند. این رویداد تو حدود سال ۱۰1 ق.م اتفاق افتاد و شروع روابط دوستانهی چینی ها با سغدی ها بود. نخستین کاروان چین حدود سال ۱۰۶ ق. م. به مرزهای خراسان یا سرزمین پارت رسید. بازرگانان سغدی هم برای تقدیم هدایاشون و جستجوی بازاری برای کالاها به دربار امپراتور چین گسیل شدند.
در سال نامههای سلسلهی هان مطالب جالبی درباره سغد و شهرهای ماوراء النهر یا فرارود، وجود داره. مثلا نوشته شده از فرغانه تا مرز پارت، مردم به زبانهای مختلف صحبت می کنن، ولی حرف هم رو می فهمند. به نظر می رسه که در اون زمان ترکستان غربی، یعنی همین جایی که الان کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان قرار گرفته، از نظر زبانی کاملا ایرانی زبان بودن و اقوام ترک هنوز به اونجا راه پیدا نکرده بودن. اطلاعاتی که منابع چینی راجع به حکومت سغد میدن هم جالبه. بنابه روایت چینی ها، امور کشوری در شورایی از بزرگترها یا پیران، تصمیم گیری می شد و یه فرمانروا کارهای اجرایی رو انجا میداد.
سغدی ها و کوشانی ها و همسایگان اشکانی
از سرنوشت سغد بعد از دوره یوئچیها، اطلاعات زیادی در دست نیست به نظر میرسه از نظر سیاسی، اشکانیان به صورت گسترده و دائمی در سغد فرمانروایی نکردن، اما پادشاهان ایرانی تبار کوشانی، قلمروشون رو تا مرز جیحون گسترش دادن و احتمالا در زمان کانیشکای کوشانی یعنی 127 تا 150 میلادی، کاشغر، سغد و فرغانه به زیر سلطه کوشانیان دراومدن ولی مرکز حکومت کانیشکا در پیشاور پاکستان بود. اگر چه دین بودا با سیاست بوداگرایی کانیشکا، قسمت بزرگی از شمال هند و بیشتر خاک افغانستان امروزی رو فرا گرفت و از مرز جیحون هم گذشت و در میان دولت شهرهای ثروتمند سغدی طرفدارانی پیدا کرد، اما از آنجا که کوشانیان و اشکانیان کم و بیش از سیاست آزادی دینی هخامنشیان پیروی می کردند، بعید به نظر می رسه که دین بودایی در سرزمین سغد فراگیر شده باشه. آثار باقی مانده وجود آیین زردشتی و همچنین شکوفایی آیینهای محلی رو در سغد، تأیید می کنه. با این همه، سغد به یکی از مراکز بزرگ بودایی فرارود، تبدیل شد و تا اوایل دوران حکومت اسلامی هم این مقام رو داشت.
سغدی ها و ساسانیان
در اواسط قرن سوم میلادی و در زمان سلطنت شاپور یکم ساسانی به گواهی کتیبه معروف کعبهی زرتشت، سغد قسمتی از امپراتوری ساسانی شد و احتمالا تا قرن پنجم میلادی به خصوص در شهرهای غربیش، مثل بخارا کم و بیش زیر نفوذ ساسانیان باقی موند. احتمالادر زمان بهرام دوم در سال ۲۸۴ میلادی هم ، سغد و خوارزم زیر سلطهی ساسانیان بوده. در این دوره دین مانی و مسیحیت به این دیار راه پیدا کرد و همراه با دین زردشتی، بودایی و آیینهای محلی و پرستش خدایان کهن، مجموعه ای متنوع از تکثر دینی رو رقم زد.
شواهد باستان شناسی و سکه شناسی نشون می ده که بین قرنهای دوم و پنجم میلادی فرایند شهر نشینی در سغد افزایش پیدا کرد و باعث شکوفایی اقتصادی و کشاورزی در این سرزمین شد.
سغدی ها و هفتالی ها و ظهور ترکان
در حدود اواسط قرن پنجم میلادی هفتالیتها، به عنوان آخرین موج مهاجران ایرانی تبار از مرز چین و استپ های جنوبی روسیه به آسیای مرکزی وارد شدند. دربارهی اصل و تبار هفتالیتها نظریههای مختلفی هست. اسناد چینی میگن که اون ها از تبار یوئچی ها هستن. بعضی، اون ها رو از اقوام کوچ گرد ناحیه سین کیانگ یا خیون ها می دونن که این خیونها خودشون احتالا ینی همون هون ها یا گروهی از سکاها قبل از مخلوطشدن با مغول ها و مه ترک ها رو درست میکنن. و بعضی دیگه از تبار ایرانیان کوه نشین بدخشان میدونشون. به هر حال، این مهاجران به کمک مردم بومی سغد و نواحی اطرافش حکومتی رو تشکیل دادند که تا مدتی در برابر کوشانیان مقاومت کرد و تونست در محدودهی افغانستان امروزی بر کوشانیان پیروز بشه.
در نیمه دوم قرن پنجم میلادی هیاطله، تبدیل به خطری بزرگ برای آرامش مرزهای شرقی امپراتوری ساسانی شدند و درگیری های زیادی بین ایران و هپتالیها اتفاق افتاد. یک قرن بعد، حدود ۵۶۰ میلادی، خسرو انوشیروان با کمک ترکان یا خاقانات ترک، هیاطله رو به شکل کامل سرکوب کرد و جیحون مرز ایران و سرزمین ترک نشین شد. از اون زمان سغد و کشورهای دیگه فرارود به دست فرمانروایان جدید آسیای میانه افتاد و عنصر نژادی و زبانی تازه نفسی به عرصه وارد شد. همون ترک ها.
با این که ترک ها، پادشاهیشون رو کم کم از مرزهای چین به مرزهای ایران و روم شرقی گسترش دادند اما از اونجا که اصالت کوچ گردی و فرهنگ ایلیاتیشون رو حفظ کرده بودن، شهرهای سغدی تقریبا استقلال خودشون رو نگه داشته بودن. البته این استقلال در زمان هیاطله هم پا برجا بود و کمتر تحت تاثیر هیاطله و بعد تر ترکان بودند و حتی تونستن فرهنگ، هنر و خط و آیینهای خودشون رو بین اقوام ترک جا بندازن. زبان نوشتاری ترکان غربی و ترکان شرقی در قرن ششم میلادی زبان سغدی بود و ترکان در ابتدای سلطهاشون و زمانی که هنوز خط نداشتن از این زبان استفاده می کردند.
سغدی ها رابط ترکان و بیزانس
به نظر می رسه زبان دیپلماسی و رسمی ترکان شرقی در اواسط قرن ششم زبان سغدی بوده. یه مثال جالب براتون دربارهی استفادهی ترک ها از زبان سغدی می زنم. تسلط بازرگانان سغدی بر راه ابریشم چنان قدرتی بهشون داده بود که از قدرت سلاطین ترک به نفع خودشون استفاده می کردن، تا جایی که در یک مورد حفظ منافع بازرگانان سغد، باعث اختلاف بین ایران و ترکان شد. خاقان ترک برای این که جلوی ضرر بازرگانان سغدی رو بگیره نماینده ای به دربار دولت روم شرقی فرستاد و در نتیجه، ترکان با روم روابط اقتصادی برقرار کردند. در یکی از اسناد رومی اومده که که در ۵۶۸ میلادی سفیر ترکان در دربار روم شرقی نامه ای به خط سکیتی برای ژوستن، امپراتور روم برد و امپراتور اون رو به مترجمان داد. یقینا در اون تاریخ در دربار روم مترجمی برای زبان سغدی یعنی زبان تجاری جاده ابریشم وجود داشت و این خط سکیتی هم باید همون خط سغدی باشه.
***
در اسناد چینی اومده در بین ترکان مغولستان یک مستعمره از مهاجران سغدی وجود داشته که بسیار مورد توجه بوده. مثلا در سال ۷۶۲ میلادی، ترکان اویغوری، به شهر لویانگ چین حمله و این شهر رو غارت می کنن و مدتی هم در اونجا می مونن. فرمانروای ترکان با سغدیان مانوی که تو شهر بودند و باعث رواج دین مانی از سال ۶۹۴ میلادی در چین شدند آشنا و به دین مانی گرایش پیدا می کنه. این فرمانروا بعد از بازگشت به وطنش چند روحانی مانوی رو به اردو بالیق، که پایتختش بود برد. کتیبه قارابالگاسون که در کشور مغولستان و در دره رود اورخون کشف شد، کتیبه ای سه زبانه به سغدی، اویغوری و چینیه مربوط به اوایل قرن 9 میلادی و یک سند بسیار مهم تاریخیه که گرایش ترکان اویغور به دین مانی رو نشون میده. در این زمان سغدی ها در استفاده از خطشون برای نوشتن زبان اویغوری به ترکا کمک کردند و بعدها خط سغدی به نام اویغوری شناخته شد. برای دوستانی که پادکست ما رو دنبال میکنن، یاد آوری کنم که در قسمت سوم فصل اول چاپارکست، با نوان ابودولف، در مورد اویغورهای مانوی و روابطشون با ایران بیشتر صحبت کردیم.
هم چنین در اسناد چینی نیمه اول قرن هفتم میلادی، از وجود مهاجرنشینان سغدی در ییژو (Yizhou) یا هامی که ناحیه ای در شمال شرق صحرای لوپ نوره نام برده شده. چینیها از بازرگانان سغدی و چهار شهری که در سالهای ۶۲۲ - ۶۴۹ میلادی به دست یکی از اشراف سمرقند تأسیس شد صحبت می کنن.
به نظر می رسه تو این زمان سغدیا با حمایت ترکا، یک امپراتوری بازرگانی بین حکومت های چین و ایران و روم ایجاد کرده بودند که موقعیتی بسیار خوب در آسیای میانه داشته. امپراتوری ای که پایتختش سمرقند بود. انگار علاقه سغدیا به بازرگانی آزاد و ویژگی های اخلاقی شون که بیشتر اهل سازش و انعطاف بودن ، انگیزه ای برای نگه داشتن ثبات و امنیت راه ابریشم در طول قرنها باشه.
از دیگر نمونه های خط سغدی کتیبه بوگوت در کشور مغولستان کنونی و مربوط به سال 584 میلادی است. این کتیبه مربوط به چهارمین خاقان ترک است و نشان میدهد زبان سغدی برای بیان محتوای ادبی استفاده میشده.
سغدیان و دین در آسیای مرکزی
سغدیان علاوه بر مهارت در بازرگانی، مردمانی اهل علم و ادب بودن. در متون چینی نام چند ستاره به زبان سغدی دیده می شه و هم چنین داستانهای جالب سغدی که نشانهی تلاش اون ها برای پیوند بین فرهنگ مردم سغد با فرهنگ ایرانی ،یونانی هندی و چینیه. سغدی ها در واقع مهمترین عامل نشر فرهنگ ایرانی به چین بودن.
در مراکز بزرگ تجاری دولت-شهرهای سغدی آزادی دینی، خیلی زیاد بود و پیروان آیینهای بودایی، مسیحی نستوری، مانوی و غیره می تونستن آزادانه تبلیغ کنن و پرستشگاه هاشون رو بسازن و با هم در صلح و صفا زندگی کنند این آزادی سیاسی و دینی و ادغام فرهنگها و ثروت مادی و پیشرفت اقتصادی سغدیا، زمینه ساز پدید اومدن هنر سغدی بود و ریشه در فرهنگ ایرانی داشت. در فاصله سقوط ساسانیان و فتح فرارود به دست اعراب، دولت شهرهای سغدی، میراث فرهنگی ساسانیان را به خوبی حفظ کردن.در حقیقت قرن هفتم میلادی قرن تجدید حیات فرهنگی سغد بود که تا قرن یازدهم میلادی ادامه داشت. تو قرن هفتم میلادیه که تجارت چین و سغد، اون قدر توسعه پیدا کرد که به دروازه شرقی سمرقند، دروازه چین میگفتن. و سمرقند یکی از آبادترین و ثروتمندترین شهرهای فرارود شد. شهرت آبادانی و شکوفایی فرهنگی و هنری این شهر تا اوایل عصر اسلامی وجود داشت. توصیف هیجان انگیز جهانگرد چینی شوانزانگ، که در سال ۶۲۹ میلادی از این شهر دیدن کرده با روایات تحسین آمیز جغرافی نویسای اسلامی مطابقت می کنه.
باز برای اونایی که پادکست ما رو دنبال میکنن یاد آوری کنم که در قسمت سوم فصل سوم چاپارکست، شرح بازدید شوانزانگ از سمرقند رو دادیم.
دیوارنگاره های داستانی که در چند ناحیه سغد مثلا در شهر افراسیاب، یعنی همون کهندژ سمرقند، پنجیکنت و جاهای دیگه پیدا شده، نشونهی هنر بسیار ارزشمند سغدیا است که توش داستان های شاهنامه مثل داستان رستم و داستان سیاوش رو تصویرسازی کردن.
تو یکی از دیوارنگاره های پنجکنت، پهلوانی رو میبینیم در جنگ با اژدها و نبرد با دیوها، که ناخودآگاه آدم یاد هفت خوان رستم میفته. نقش دیگه احتمالاً یادبودیه از سوگ سیاوشه که کنگ دژ رو ساخته و در توران خونش بی گناه ریخته میشه. نویسندگانی مثل نرشخی از یادبود سوگ سیاوش در بین مردم بخارا تا اوایل دوران اسلامی صحبت کردن. دیوارنگاره دیگه، مربوط به داستان خرگوش و شیر کلیله و دمنه است و تدبیر خرگوش در به چاه انداختن شیر و بالاخره پیکر ایزد کشاورزی که بر تختی در مقابل انبوهی از گندم نشسته.
سغد بعد از فتوحات اسلامی
نخستین حمله اعراب به فرارود در زمان حکومت معاویه شروع شد. معاویه، سعید بن عثمان حاکم خراسان رو مأمور لشکر کشی به بخارا کرد. بنابه روایت یعقوبی، با وجود درخواست صلح از طرف خاتون ،بخارا، سعید کشتاری عظیم نمود و بعد سمرقند رو محاصره کرد. پس از تصرف قلعه کهندژ که پناهگاه شاهزادگان سغد بود، شهر تسلیم شد و این شاهزادگان به اسارت سعید دراومدن و سعید اونا رو به اسیری تا مدینه برد. داستان سعید و خاتون بخارا رو در ویدئوی خاتون بخارا به شکل مفصل توضیح دادیم.
فتح واقعی سغد بعد از کش و قوس های زیاد در زمان ولید بن عبدالملک (۷۰۵ - ۷۱۵ م) و به دست قتیبه انجام شد که بخارا و سمرقند رو تسخیر کرد. البته با مقاومت شدید مردم بخارا روبه رو شد. «بیرونی در آثار الباقیه از ویرانی کتابخانه ها و کشتار رهبران دینی غیر مسلمان به دست سردار عرب، قتیبه بن مسلم باهلی، سخن میگه و نرشخی در تاریخ بخارا از کشتار و غارتی می گه که در حدود ۷۰۶ میلادی به امر همون سردار عرب اتفاق افتاد. بنابه روایت یعقوبی، قتیبه بعد از جنگی سخت با «غورک»، شاه سمرقند صلح کرد و قرار شد که غورک که خودش رو «اخشید سغد» و «افشین سمرقند» می نامید، حاکم سغد، سمرقند، کش و نسف باقی بمونه و هر سال سه هزار در هم باج بده. بعد از این قرارداد صلح، قتیبه از دروازه کش به شهر سمرقند وارد شد و از دروازه چین بیرون رفت تا پیروزیش رو به همه اعلام کنه و این واقعه در سال ۹۴ هجری برابر با ۷۱۶ میلادی بود.
اگر چه سغدیا در پی شکست قرن هشتم میلادی در برابر اعراب نقش سیاسی خودشون را از دست دادند اما نقش فرهنگی اون ها همراه با تلاش اقوام و مردمان دیگه ساکن در فرارود، ، چه در شکل گیری زبان و ادب فارسی و چه در پیدایش جنبشهای سیاسی فرهنگی در راه استقلال سیاسی ایران و ایجاد دودمان های محلی مانند سامانیان بر کسی پوشیده نیست.
منابع
مقالات:
خلعتبری ، اللهیار؛ باستانی راد، حسن، شهر واحه های سغد ،فصلنامه علمی-پژوهشی تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا(س)، سال بیستم، دوره جدید، بهار 1389، شماره 5، پیاپی 83
زمانی محجب، حبیب؛ صالحی،کوروش، جغرافیای تاریخی سغد در دوره اسلامی، پژوهشنامه تاریخ و تمدن اسلامی، پاییز و زمستان 1390، سال چهل و چهارم - شماره 2، ص 53-77
جم، محسن، سغدیان سوداگر، نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، فروردین و اردیبهشت 1384، شماره 90 و 91، ص34-35
کتاب:
وکیلی، شروین، ایران تمدن راه ها، 1400، انتشارات خوشبین
ALBERTE.DIEN, THE CAMBRIDGE HISTORY OF CHINA,Volume 2 The Six Dynasties, 220–589, 2019, Cambridge University Press
سایت:
مصاحبه با خانم بدرالزمان قریب، سغد شناس در سایت دایره العارف اسلامی
SOGDIANA, Encyclopaedia Iranica
Silk Roads: Zarafshan-Karakum Corridor