سفر در تاریخ ترک‌ها: از کوچ نشینی تا خاقانات

تاریخ ترکها از ابتدای پدیدار شدن در تاریخ تا زمان قره خانیان

بیاید ببینیم اولین ردی که از ترک ها در تاریخ میتونیم پیدا کنیم کجا است؟ بر اساس کتاب سالنامه سوئی که سوئی یه سلسله چینیه از 581 تا 618 میلادی، در سال 439 میلادی فغفور توباتائو، سومین امپراطور سلسله وی چین در شهر wuwei در شرق ایالت گانسو، جوقومولیان شاهزاده دولت لیانگ شمالی رو شکست داد و باعث شد 500 خانوار از قبایل آشینا، که این اسم رو یادتون بمونه،  به منطقه گائوچانگ نزدیک تورپان کنونی در استان سینکیانگ چین کوچ کنند. اون زمان گائو چانگ زیر نظر دولت روران‌ها بود. خود این روران ها هم یه دولت کوچگرد بودن که از عشایر مغول و شاید سکایی تشکیل میشدن و از سال 330 میلادی تا 555 در دشت های آسیای مرکزی، سیبری، مغولستان و شمال چین تاخت و تاز میکردند و گرچه در طبیعت زندگی میکردند ولی از شهرهای تابعه خودشون مثل گائو چانگ باج میگرفتند.

آشیناها و بومین خان

خوب، برگردیم به آشینا ها. این اسم برای ما مهمه، چون آشینا ها هسته اولیه ترک ها هستن. در مورد نژاد اونا حرف و حدیث زیاده ولی انگار آشینا ها از قبایل کوچگرد آریایی بودن که با مغول ها آمیخته میشن و به این ترتیب هسته اولیه ترک ها شکل میگیره. به لحاظ لغوی آشینا در زبان سکایی ختنی به معنی آبی پر رنگه. در حدود سال 550 میلادی بومین خان، از نوادگان همون آشینا های که زیر نظر روران ها بود، بعد از این که کلی دلاوری به خرج داد و ایلیات اغتشاشگر رو سرکوب کرد، به خاقان روران ها پیام فرستاد که به مناسبت این پیروزی ها چشم امید داره که  داماد روران ها بشه و با دخترش ازدواج کنه. اما خاقان روران عصبانی شد و کلی فحش نثارش کرد از جمله این فخش ها میگه تو آهنگر من هستی تو رو چه به دامادی من. از همینجا یه نکته ای در مورد ترک ها روشن میشه که اونا با استحصال آهن رابطه داشتن و ما میدونیم که قبایل سکا و بعد ترک ها کسانی بودن که تونستن آهن به دست بیارن. 

خواستگاری از شاهزاده خانم وی غربی

بعد از این خواستگاری نا موفق، بومین خان هم جهت خواستگاری رو عوض کرد و از امپراطوری وی غربی درخواست یه شاهزاده خانم برای ازدواج کرد. اون زمان تو شمال چین خیلی بلبشو بود و پشت سر هم دولت های زود گذر، حاکم میشدن و هر کدوم هم کنترل یه منطقه کوچیک رو داشتن. امپراطور وی غربی،  که دنبال یه متحد جنگجو میگشت، به این خواستگاری روی خوش نشون داد و یه شاهزاده خانم به اسم چانگل رو برای بومین خان فرستاد و از این تاریخ که میشه 552 میلادی بومین خان از زیر سلطه روران ها در میاد و بر علیه‌شون شورش میکنه.  اولین سلسله ترک تاریخ به اسم گوک ترک ها یا خاقانات ترک به این ترتیب ایجاد میشه. یادتونه گفتم، آشینا یعنی آبی پر رنگ، خوب گوک ترک هم ترکی یعنی، ترک های آبی! 

ساختار دولت ترک خاقانات و بومین خان

بومین خان به زودی روران ها رو از بین میبره و لقب ایلک خاقان رو برای خودش و خاتون رو برای همسرش یعنی چانگل خانم، به کار میبره، که خاتون یه لقب سغدی بوده. برادر بومین خان، استمی خان هم میشه یبغو یعنی نایب السلطنه بخش غربی دولتی که بومین خان بوجود آورد. این ایستمی خان همون کسیه که بعد ها با خسرو انوشیروان هم پیمان میشه تا هفتالی ها رو از بین ببرند و عملا در کناره رود جیحون یا آمو دریا با ایران هم مرز میشه. تو ویدئویی که در مورد سغد ساختیم درباره روابط خاقانات ترک در زمان استمی خان با امپراطور روم شرقی یا بیزانس صحبت کردیم اگه خواستید اطلاعات بیشتری در این مورد داشته باشید، اون ویدئو رو هم ببینید. 

تقسیم شدن خاقانات به ترکان غربی و شرقی

تا سال 581 میلادی بچه های بومین خان، خاقان بودند و در غرب هم استمی و بعد بچه‌ش تاردو، یبغو یا نایب السلطنه، باقی میمونه ولی از این سال دعوا بین نواده های بومین خاقان، با هم، به همراه تاردو که یبغو  بخش غربی ترک ها بود، بالا میگیره، با این حال تا سال 603 به هر ضرب و زوری بود، اتحاد بین سرزمین های خاقانات ترک  برقرار بود تا این که عملا در سال 603 دیگه رسما دو تا خاقانات داریم، خاقانات ترکان شرقی و خاقانات ترکان غربی. به لحاظ جغرافیایی، کشور کنونی مغولستان، بخشهای جنوبی سیبری و منطقه شمالی چین شامل صحراهای گبی و مغولستان داخلی تا نزدیکی های رودخانه زرد، به سرزمین ترکان شرقی و سرزمین های غربی این واحد، مانند حوضه آبریز رود خانه ایلی و دریاچه بالخاش مشهور به هفت آب، فرورود و دشتهای قپچاق و سرزمین های اطراف دریای خزر و بخشهایی از خراسان  به خاقانات ترک غربی رسید. 

جنگ‌های ترکان و ایران

این وسط در سال 588 میلادی هم یه جنگی بین خاقانات ترک و ایران ساسانی که هرمز چهارم، پسر انوشیروان شاهش بود، اتفاق افتاد. داستان این طور بود که ترک‌ها همراه باقی مونده هفتالی ها که در این زمان زیردست ترکا بودن، به ایران حمله و از رودخونه جیحون عبور کردن و بلخ و بادغیس و هرات رو گرفتند. ایران سریع شورای بحران نظامی تشکیل شد و بهرام چوبین که از خاندان مهران بود، مسئول جلوگیری از حمله ترک‌ها شد. بهرام چوبین به نیشابور و خراسان رفت و با 12000 نفر سرباز گزیده، چنان ضرب شصتی به ترک ها نشون داد که به سرعت فرار کردن و بهرام تا منطقه تاشکند و سمرقند رو تسخیر کرد. تو این جنگ، بغا خاقان، که خاقان ترک ها بود به تیر غیب گرفتار و کشته شد. بعد تر در زمان خسرو پرویز در سال 607 میلادی باز بقایای هفتالی های زیردست خاقانات ترک از شرق به ایران حمله کردند که تا اصفهان هم پیشروی کرده بودند. خسرو پرویز، سمبات چهارم باگراتونی، مرزبان ارمنستان رو به مقابله اونها فرستاد که این ضد حمله کاملا موفق بود و ترک ها به مرزهای قبلی رونده شدند.

***

از خیلی پیش یعنی حدود سال 568 میلادی به کمک  سُغدی ها، روابط ترک ها و بیزانسی ها گسترده شده بود و ترک ها تلاش کردن ایران ساسانی رو دور بزنند و مستقیم با بیزانس تجارت ابریشم بکنند. یکی از دلایلی که ترک ها ابریشم داشتن این بود که دائم به چین  حمله میکردند و به عنوان خراج از چین طاقه های ابریشم میگرفتن و البته اون زمانی که جنگ نمیکردن، به چینیا اسب میدادن و در عوضش ابریشم میگرفتن. بعد از مدتی ترک ها در دشتهای قپچاق پیش رفتند و شمال دریای خزر یا کاسپی رو تسخیر کردن و به مناطق شمال غرب این دریا رسیدند. در بین جنگ قدرت بین هراکلیوس بیزانسی و خسرو پرویز، عملا تونگ یبغو خاقان از خاقانات ترک غربی نقش مهمی بازی کرد و به نفع بیزانس وارد جنگ شد و حتی دربند و تفلیس در منطقه قفقاز رو هم گرفت. این واقعه در  سال627 میلادی بود. این تونگ یبغو خاقان که قدرتمند ترین خاقان ترکان بود، همونی بود که شوانزانگ راهب بودایی چینی در سال 629 میلادی تو سفرش به غرب چین دیدش و ما داستانش رو تو فصل سوم پادکست چاپارکست گفتیم. 

دولت تانگ چین، نابودی ترکان شرقی و مقابله با ترکان غربی

همزمان با افول ساسانی و ظهور اسلام و گسترش اعراب در منطقه ایران زمین، دولت تانگ چین داشت، قدرتمند میشد. دولت تانگ چین با سیاست، سعی کرد قبایل زیر نفوذ خاقانات ترک شرقی رو بر علیهش، بشورونه و در نهایت در سال 630 میلادی، خاقانات ترک شرقی از بین رفت و به قبایل متعدد تقسیم شد. به این ترتیب دولت چین این امکان رو به دست آورد که به مناطق غربی تر فکر کنه. در خاقانات ترک غربی ما 10 قبیله پایه داشیم که در دوطرف رود ایلی سازمان پیدا کرده بودند و به اونا « اون اوق» یا ده تیر میگفتند، 5 قبیله در شمال و غرب رود ایلی با نام قبایل دولو و 5 قبیله در جنوب و شرق رودخانه ایلی با نام قبایل نوشیبی. معمولا اردوگاه خاقان در جایی بین این دو قبایل بود، مثلا تونگ یبغو خاقان که شوانزانگ تو سال 629 میبیندش، در سویاب  قرقیزستان امروزی، اردو زده بود. به مرور 5 قبیله دولو چون گوسفند بیشتر داشتند و منطقه زیستشون، برای دامداری مساعد تر بود، چوپان موندن و برعکس 5 قبیله نوشیبی چون در آبرفت های کوه تیانشان و بر روی مسیر تجاری متصل کننده چین و ایران بودند، وارد تجارت شدند و با کمک سغدی ها، کنترل راه های ابریشم رو بر عهده گرفتند. 

نابودی ترکان غربی و وضعیت بقایای آنها (دولو و نشیبی)

در سال 647 میلادی، دو جناح نوشیبی و دولو کاملا از هم مستقل شدند و در 657، عملا با پیشروی دولت تانگ در سرزمین های خاقانات ترک غربی و دستگیری آخرین خاقان، دولت خاقانات ترک غربی از صفحه روزگار حذف شد. ولی قبایل نوشیبی و دولو همچنان وجود داشتند. در 667 جناح نوشیبی با پادشاهی تبت متحد میشه، اتحادی که تا سال 720 هم ادامه داره. دولت تانگ وقتی میخواست دست خاقانات ترک رو از منطقه تاکلامکان و راه ابریشم در اون منطقه کوتاه کنه، چهار تا پادگان در اطراف شهرهای مهم تاکلامکان میسازه، این پادگان ها در کوچا، ختن، کاشغر و یانقی یا کاراشهر بود. علت ساخت این پادگان ها، این بود که خرخره راه ابریشم دستشون بمونه، ضمنا در مقابل ترک ها و تبتی ها بتونن مناطق تازه تسخیر شده رو حفظ کنن.

رابطه بقایای ترکان و سغدی ها با چین تانگ

از بین رفتن خاقانات ترک غربی، پایان کار ترک ها نبود. حواسمون باشه دولت خاقانات ترک یه دولت عشایری بودش و تو شهر سکونت نداشتن، بلکه در ایل مستقر بودن. فقط سالیانه از شهرها و قبایل دیگه باج و خراج جمع میکردن، یا اگه قرار بود جنگی بکنن از قبایل زیر نفوذشون سرباز میگرفتن. وقتی که دولت خاقانات ترک از بین رفتن، قبایل زیر نفوذشون، همچنان چراگاه‌هاشون رو داشتن فقط بجای خاقانات ترک باید خراجشون رو به دولت تانگ چین پرداخت میکردن و در شهر هایی هم که بیشتر در مسیر راه ابریشم یعنی منطقه حوضه آبریز تاریم، کوهپایه های تیانشان و فرارود بود، دولت-شهرهای سغدیی وجود داشت که همچنان حکام قبلی حکومت میکردند و این بار، به چین باج و خراجشون رو میپرداختند. و قبایل و طایفه های کوچگرد که بیشتر ترک و از باقی مونده‌های خاقانات بودند، به زودی در اواخر قرن هفتم میلادی، استقلال خودشون رو پیدا کردن و بین رقابت نیروهای تازه به دوران رسیده، یعنی اعراب مسلمان و چینی ها که سعی در کنترل شهرها داشتند، تونستن نقش بازی کنن.

پیدایش خاقانات ترک دوم و تورگش‌ها و رقابت بر سر راه ابریشم

در اوایل قرن هشتم، در سرزمین های خاقانات ترکان شرقی، یه دولت ترک جدید با نام خاقانات دوم ترک سر براورد، و در مقابل، از دولو های باقی مونده ترکان غربی هم، یک خاقانات جدید به نام ترگش ها بوجود اومدن. هر دو تای این ها سر کنترل راه ابریشم با هم رقابت داشتن و هر دوتاشون میخواستن با دربار تانگ ارتباط داشته باشن تا پایدار بمونن و هر دو تاییشون میخواستن صاحب کل سرزمین خاقانات ترکان اولیه باشن. ترورگش ها مانوی بودن و خاقانات دوم ترک، پیرو دین چند خدایی تنگریسم دین شمنی و قدیمی اقوام ترک. خاقانات دوم ترک در همون اول قدرت گرفتنشون، دوقبیله بسیار مهم دکوز اغوز و اویغور ها رو تحت فرمان خودشون در آوردن و تخت گاهشون رو به کوه های اتوکن در نزدیکی رودخانه اورخون در میانه کشور مغولستان کنونی، قرار دادن. در مقابل تورگش ها تخت گاهشون رو در سویاب همون شهر پایتخت خاقانات ترک غربی، در 50 کیلومتری شرق بیشکک قرقیزستان کنونی بردن. تو سال 711 ، در منطقه زونگاریا غرب کوه های آلتای ، شمال استان سنکیانگ چین، در نزدیکی رودخانه ایرتش، این دو تا نسل جدید خاقانات ترک، بالاخره با هم  روبرو شدن تا مشخص بشه، کی میتونه صاحب کل سرزمین های خاقانات ترک اولیه بشه. تو  این نبرد، تورگش‌ها شکست خوردند، به ترتیبی که مجبور شدن سرزمین های خودشون رو وابگذارن و به هفت آب فرار کنن.  هفت آب یا یتی سو، شامل سواحل رود خونه ایلی و حوضه آبریز دریاچه بالخاش در قزاقستان کنونی تا اطراف رودخانه چو در قرقیزستان امروزیه. 

ورود لشکر اموی ها به منطقه و جنگ آقسو با چین و ترکان شرقی

از سال 715 میلادی دولت اموی بعد از گرفتن بخارا و سمرقند، تصمیم گرفت در فرغانه پیشروی کنه و عملا با دولت تانگ چین درگیر شد. در نهایت در 717 میلادی یه اتحادیه ای شکل گرفت از اموی ها، تورگش ها و تبتی ها از یه طرف و در مقابل دولت تانگ چین، قارلقها که ما تو فارسی بهشون خلّخ میگیم و خاقانات دوم ترک. اموی ها و متحدانش به سرعت فرغانه رو گرفتن و وارد خوضه آبریز تاریم شدن و در نزدیک آقسو که میشه شمال صحرای تاکلامکان نزدیک قرقیزستان کنونی، با قارلوق ها، متحد چینی ها و خاقانات دوم ترک، جنگی رخ میده به نام جنگ آقسو معروف میشه. نتیجه به صورت کامل به نفع قارلق ها و به تبع اون چین بود. 

اموی ها بعد از این شکست سخت تا سالها دستشون از منطقه کوتاه میشه و تا سمرقند عقب میرن. ولی دولت تانگ چین با تورگشها وارد مذاکره میشه و قرار میشه، تورگش ها بخشی از متصرفاتشون از جمله فرغانه رو حفظ کنن ولی در مقابل با اعراب اموی بجنگند. البته تورگشها انتظار داشتن چین اونها رو به عنوان یه خاقانات مستقل قبول کنه ولی دولت تانگ، چنین چیزی رو نمیپذیره و فقط حاضر میشه خاقان تورگیش ها رو به عنوان یه فرمانده وابسه نظامی و در خدمتش ببینه. انگار چین میخواست از یه طرف نیروی خاقانات دوم ترک رو با حضور تورگش ها، متوازن کنه و از طرف دیگه یه نیروی حائل جلوی اعراب اموی درست کنه. 

تبت در قرن 7 و 8

ضمنا تبتی ها که از طریق ازدواج با تورگش ها وصلت کرده بودن، از این به بعد تا مدتی مثل یه سد در مقابل اموی ها عمل میکردند و در جنگ هایی که تورگش ها با اموی ها میکردند، نیرو میفرستادن. در پرانتز بگم که دولت تبت در طول قرن هفتم و بعد هشتم خیلی مهم بوده و حتی در سه دهه آخر قرن هفتم میلادی عملا تاکلامکان و شهرهای مسیر راه ابریشم در اطراف اون رو در دست داشته.

جنگ های تورگش‌ها با امویان

خلاصه شیر تو شیری بود. از 720 تا 737 تقریبا تورگش ها تونستن این سد رو در مقابل اعراب اموی حفظ کنن. گرچه با چین هم چند بار سرشاخ شدن.  تو سال 724 یه جنگی بین تورگش ها و اعراب اموی رخ میده که بهش میگن جنگ یوم العطش یعنی روز تشنگی چون تو این جنگ تورگش ها در فرغانه جلوی رسیدن اعراب اموی به آب رو گرفتن و بخش زیادی از نیروهای اعراب تلف شد و سر آخر با یه شکست فضاحت بار، اعراب به خجند رسیدن و تا مدت ها دیگه به شرق حمله نکردند. اما در نهایت تو سال 737 یه نبردی بین تورگش ها و اعراب اموی در منطقه خارستان که میشه، نزدیک شهر میمنه افغانستان، در ولایت گوزگانان قدیم، رخ داد، که نتیجه خیلی چیزها رو مشخص کرد. تو این جنگ خاقان تورگشها با حارث ابن سریج و تعدادی از اشراف سغدی متحد میشه و تصمیم میگیره با سپاه اموی تو زمستون روبرو بشه. این حارث آدم جالبی بود، با این که خودش عرب بود ولی دنبال عدالت در رفتار با موالی و غیر عرب ها بود. یه جورایی میخواست با غیر عرب ها با انصاف برخورد بشه. حواسمون باشه، داریم در مورد زمانی صحبت میکنیم که اموی ها خیلی دنبال مسلمون کردن اقوام جدیدی که به سرزمین مسلمین اضافه میشدن، نیستند و میگن بهتره از مردم سرزمین های فتح شده، جزیه یا مالیات حفظ دین آبا و اجدادی، گرفته بشه. حتی ترجیح میدن برده گرفته بشه. و تو این وسط حارث، طرف تورگش ها و سغدی ها رو میگیره.  به هر حال این جنگ با شکست خیلی بد تورگش ها، تمام میشه. گرچه اموی ها هم کلی از نیروهاشون رو از دست میدن و این شروعی میشه برای شکست نهایی اموی ها و تغیر خلافت از اموی به عباسی در 750 میلادی.

نابودی تورگش ها به دست قارلوق ها

بعد از شکست خارستان، خاقان  تورگش ها  میمیره و رقابت های درون قبلیه ای به شدت اونا رو ضعیف میکنه. دولت تانگ هم میخواست کنترلش رو در منطقه بیشتر کنه، چندین بار تورگش‌ها را توبیخ میکنه و حتی سویاب رو ویران میکنه. کار به جایی میرسه که بقایای دولت تورگش ها در هفت آب نهایتا در 766 میلادی کاملا از بین میروند و قارلق ها اونجا رو تصاحب میکنن. قارلوق ها یا خلّخ ها همونایی بودن که  در جنگ آقسو با دولت چین و خاقانات دوم ترک متحد بودن. ولی تو این زمان دیگه اثری از خاقانات دوم ترک نبود ، و بجاش خاقانات اویغور نشسته بود و قارلوق ها هم برای پیدا کردن سرزمین های جدید به غرب اومده بودن. سرنوشت خاقانات دوم ترک را بعدا میگم براتون.

نتایج جنگ طراز تا ایجاد قره خانیان

فعلا یخورده برگردیم به عقب، تو سال 751 یه اتفاقی می افته که برای همیشه، چهره منطقه رو بهم میریزه. فرغانه در مدت چند دهه پیش از این تاریخ، عملا به چین وابسته بود و یا لااقل دست عرب ها نبود. وقتی ابومسلم خراسانی تونست خلافت عباسیان رو جا بندازه، در همون زمان، چینی ها چاچ یا تاشکند رو محاصره کردن و حاکم عربش از تاشکند فرار کرد و به سرقند رفت. در فرغانه هم ژنرال چینی 20000 قارلق رو سازمان دهی کرد تا به جنگ عرب ها برن.

در طراز جایی بین قرقیزستان و قزاقستان کنونی جنگ اتفاق افتاد و تا سه روز تقریبا، قدرت دو ارتش برابر بود. ولی در روز سوم، قارلوق ها به چین خیانت کردن و همراه لشکر ابومسلم به چینی ها حمله کردن، که باعث شکست چین شد. البته چون دولت عباسی تازه تاسیس بود و به خدمات ابومسلم در خراسان نیاز بود، سفاح خلیفه عباسی، ابومسلم رو از پیشروی در شرق منع کرد. و چند سال بعد هم، ابومسلم توسط منصور، خلیفه دوم عباسی، کشته میشه. از اون طرف، دولت تانگ چین، با یه شورش که از مرزهای غربیش شروع میشه، به نام شورش آنلوشان درگیر میشه، که مجبور میشه تمام نیروهاش رو از غرب به داخل چین فرابخونه. در این شرایط قارلوق ها قدرت مند میشن و دولتی تشکیل میدن و تورگش ها رو از بین میبرند و هفتآب و سویاب و کاشغر رو در دست مگیرند و با چند قبلیه دیگه متحد میشن و قره خانیان رو درست میکنن. قرخانیان از 840 میلادی پا به عرصه وجود میگذارند و کمی بعد تر، سامانیان در فرارود ظاهر میشوند. 

سرونوشت خاقانات دوم ترک و جانشینی خاقانات اویغور

خوب به نظرم لازمه یه نگاهی به شاخه شرقی هم بندازیم و ببینیم در خاقانات دوم ترک که در کشور مغولستان کنونی بودن چه اتفاقاتی افتاد. تقریبا تا سال 734 اوضاع خوب پیش میرفت و با دولت تانگ به تفاهماتی رسیده بودن و قبایل زیر دستشون هم حرفشون رو میخوندن ولی بعد از این تاریخ که خاقانشون با سم کشته میشه، بلبشو میشه و ظرف ده سال آینده آدمای مختلف سر کار میان و شیرازه امور از دستشون در میره، تا در نهایت در 744، اتحادی بین اویغور ها و قارلوق ها و یه قبیله ترک دیگه شکل میگیره و خاقان رو میکشن و خاقانات اویغور بنیان گذاری میشه. اینم بگم که اقوام اتوز اوغوز که به معنی 9 قبلیه اغوز هستن، زیر نفوذ اویغورها قرار مییرن. این اتوز اوغوز هم 9 قبلیه ترکی بودن که در زمان خاقانات اول، با هم متحد شدن و بعد از فروپاشی خاقانات اول، همچنان موجودیتشون رو حفظ کردن و عملا خاقانات دوم ترک از دل آن زاده شد ولی با جایگزین شدن خاقانات اویغور، زیر نفوذ اونا قرار گرفتن و به نوعی در منطقه مغولستان که میشد سرزمین های شرقی خاقانات ترک، قبیله اویغور بر قبایل اغوز برتری پیدا کرد. تخت گاه اویغور ها، جایی به اسم کارابالگاسون یا همون اردو بالیغ بود در دره رود ارخون کشور مغولستان کنونی.

سرنوشت اویغورها و جایگزین شدنشان با قرقیزهای ینی سئی

در سال 840، اویغورها که قبلا گفتیم جانشین خاقانات دوم ترک بودن و در سرزمین مغولستان کنونی زندگی میکردن به دلیل حمله قرقیزهای ینیسئی مجبور به ترک منطقه و کوچ به داخل چین شدن این قرقیز های ینی سئی نیای قرقیز های بعدی هستن و ساکن سواحل رودخانه ینیسئی در منطقه سیبری روسیه بودن و جالبه که در ابتدا اصلا ترک نبودن و جزو اقوام ایران شرقی به حساب میودن ولی به مرور زبانشون ترکی شد و ترک شدن. کمی بعد تر از سال 840 و فروپاشی خاقانات اویغور در مغولستان،  دو تا خاقانات اویغور گانچو و اویغورهای قوچو به ترتیب در استان گانسوی فعلی چین و منطقه شمال شرق تاکلامکان درست شد که تو قسمت دوم پادکست چاپارکست با نام ابودولف بیشتر در موردشون صحبت کردیم. 

جهان با چهره ترکی

کم کم، در قرون اولیه اسلامی بویژه از قرن چهارم اسلامی یا یازدهم میلادی، با گسترش قره خانیان به فرارود و همزمان حکومت غلامان ترک غزنوی در خراسان، جهانگیری سلجوقیان در کل ایران زمین، یورش مغولان در چین و ایران و اروپا و همراهی طوایف مختلف ترک با اونا، جهان چهره ای ترکی به خودش گرفت. و باز برپایی دولت مغولی یوآن چین، جهانگشایی تیموری در آسیای غربی، خلافت عثمانی در آسیای صغیر و خانات اردوی زرین و توابعش در روسیه و حکومت مملوکان مصری، این چهره ترکی رو بیشتر نمایان، کرد. گرچه واقعیت اینه که اقوام ترکی که کوچگردان آسیای مرکزی بودن، در مواجهه با فرهنگ شهر نشینی راه ابریشم، به زودی در قالب فرهنگ سرزمین های تسخیر شده خودشون رفتن و کمتر اون خوی کوچگردی رو حفظ کردن. 

ترکان تاریخی و زبان ترکی

چیزایی که تا اینجا گفتیم همش مربوط به تاریخ ترک ها بود. یعنی مطالبی که ما از مستندات تاریخی میتونیم فهم کنیم. این مستندات بخشیش سنگ نوشته ها یا سکه ها یا هر نوع نوشته ایه که توسط خود ترک ها و دولت های ترک تهیه شده یا رد پایی هستش که تو  نوشته های مردم همسایه ، مثل چینیا، ایرانیا، سغدیا، تبتیا و اعراب، ازشون داریم. بیشتر قبایل ترک که دولت تشکیل دادن، کوچگرد بودن و نویسایی نداشتن، برای همین کلا ما اطلاعات زیادی از ترک ها نداریم. همون طوری که تو این ویدیو گفتم اولین ردی که از ترکا، داریم،  برمیگرده به اسناد چینی و اون هم در قرن 5 میلادی. توجهتون رو به این نکته جلب میکنم که در ابتدا خاقانات ترک اول و یا همون گوک ترک های اولیه خودشون رو ترک میخوندن و بقیه اقوامی که زبانشون ترکی بود، خودشون رو ترک نمیدونستن ولی به مرور زمان، تمام اقوامی که زبانشون از ریشه زبانی بود که الان ما بهش ترکی میگیم، خودشون رو ترک به حساب آوردن.   از روی تحقیقات زبان شناسی به نظر میاد که زبان ترکی اولیه احتمالا در هزاره اول پیش از میلاد و در منطقه کوه های آلتای در غرب مغولستان بوجود اومده. جایی که احتمالا در شرقش و در خود کشور مغولستان هم نیای زبان مغولی ظهور پیدا کرده. احتمالا اولین قبایل ترک، از ترکیب سکاها و نژاد زرد یا مغول ها تشکیل شدن. به نظر میرسه، کوچ گردی و امکان استحصال آهن بهشون امکان داده که جنگجویان قدرت مندی باشن و به همین دلیل، هر وقت به لحاظ افزایش جمعیت و کمبود منابع، به سرزمین های متمدن، یعنی شهر نشین، همسایه دست درازی کردند، تونستند، اونا رو دچار دردسر کنن. همون اتفاقی که برای ایران و چین به دفعات افتاد. قرقیزها، بسیاری از بقایای چنگیز مثل جغتایی ها و اردوی زرین، بلغار ها، مردم ترکیه، مردم آذربایجان ما درواقع مردمانی هستند که ترک نبودند ولی به مرور شاخه ای از زبان ترکی رو پذیرفتن و در نهایت هویت ترکی پیدا کردن.

منابع

منابع:
 مقالات:
 
 کتاب:
 بارتولد، واسیلی ولادیمیر، تاریخ ترک ها آسیای مرکزی، 1376،تهران،  انتشارات توس
 بارتولد، واسیلی ولادیمیر، ترکستان نامه ج1 وج2 ، 1366،تهران،  انتشارات آگاه
 گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، 1365،تهران، انتشارات علی فرهنگی
 کاشغری، محمود بن حسین بن محمد، دیوان الغات الترک، 1375، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
 ALBERTE.DIEN, THE CAMBRIDGE HISTORY OF CHINA,Volume 2 The Six Dynasties, 220–589, 2019, Cambridge University Press
 سایت:
 ویکی پدیا مدخل ترک ها