شتر، کشتی بیابان ها

خلقت شگفت انگیز شتر و تأثیر آن در گسترش و توسعه راه‌های باستانی

شتر در راه‌های ابریشم

 سفر کردن در مسیر‌ دشوار و پر فراز و نشیب و سخت و طولانی راه‌های ابریشم چه شرایطی داشته؟ مردم با چه امکاناتی هزاران سال، در این راه‌ها سفر می کردن و به مقصد، می‌رسیدن؟ در این قسمت براتون از شرایط و امکانات و شیوۀ سفر در راه ابریشم می‌گم. راهی سخت که از بیابان‌ها، کوه‌ها و صحراها می‌گذشته و هیچ جا، به بن بست نمی‌خورده. 

 شاید بشه گفت مهم‌ترین عامل شکل‌گیری راه‌های ابریشم بعد از انسان، حیوانی بوده با خلقتی شگفت و توانایی‌های خارق‌العاده. تصاویری که از کتیبه ها و آثار باستانی دیگه باقی مونده، نشون می‌ده این حیون از همون ابتدا، بهترین دستیار انسان برای طی کردن مسیرهای دشوار بیابونی بوده. بله درست حدس زدید ، منظورم  شتره. جانوری صبور و با استقامت زیاد که آب و خوراک کمی مصرف می‌کنه اما می‌تونه مسافت‌های زیادی رو طی کنه. این قابلیت باعث شد شتر در ابتدا به عنوان یک حیوان جنگی همراه انسان بشه و بعدتر، از این خصوصیت و تاب‌آوریش به عنوان ابزار اصلی حمل بار و تجارت در راه‌های دنیای باستان، استفاده شد. اما شتر از کی اهلی شد و چه کسایی این حیوان توانمند رو برای اولین بار به خدمت گرفتن؟ شاید برای پاسخ به این سوال باید در ابتدا به این پرسش پاسخ بدیم که اولین راه‌ها در کدوم منطقه از جهان و چرا و چه طور  ایجاد شدند؟

راه های آبی، راه های خاکی

 اولین نکته اینه که آسون ترین مسیرهای حمل و نقل، در ابتدای تاریخ، مسیرهای خشکی نبودن. بلکه اولین مراکز تجمع بشری در کنار رودها شکل گرفت. از این نظر تمدن مصر مثال جالبیه. تمدن مصری در اطراف یک مسیر آبی بزرگ یعنی رود نیل، شکل گرفت. نیل تونست امکان حمل و نقل رو برای مصری‌ها فراهم کنه و شرایط خاصی رو هم بر تمدن مصری حاکم کرد. در مسیر رود نیل ارتش‌های محلی به راحتی امکان جابه‌جایی داشتن و این امر، منجر شد به شکل‌گیری یک دولت مرکزی بسیار مقتدر که هزاران سال بر اون منطقه حاکم بود. اما همین دولت متمرکز که بسیار خشن و سرکوبگر بود اجازه نداد مسیرهای تجاری رشد کنن. شاید هم نیازی به این کار نمی دید. چون سهولت ترابری در رود نیل، باعث می‌شد، چندان این موضوع براشون اهمیتی نداشته باشه. در هر صورت مصری‌ها تونستن با استفاده از همون شیوۀ جابه‌جایی، طرح‌های عظیم معماری رو با حمل سنگ‌های بزرگ و نیروی کار رایگان، بنا کنن که اگر چه تا امروز به عنوان بخشی از تاریخ پر شکوه هنر و معماری جهان معرفی می‌شه، اما نشونۀ استثمار نیروی کار و غارت منظم تولید کشاورزان از طرف حکومت مرکزی برای ساختن بناهایی کاملا غیرکاربردیه. در مصر، شهرهای بزرگ، خیلی دیر شکل گرفتن و زندگی مصریان به مدت دو هزار سال، بیشتر در شهرک‌های کارگری  می‌گذشت. این شهرک‌ها در کنار بناهای عظیم سنگی قرار داشتن و به عنوان خوابگاه بردگان ازش استفاده می‌شد. بدیهیه بعد از تموم شدن پروژه‌های معماری مثل اهرام، این شهرک‌های کارگری متروک می‌شدن. اما شکل و اقلیم ایران‌زمین چنین امکانی رو نمی‌داد. یعنی، نه در داخل فلات ایران رودخونه‌هایی به عظمت نیل داشتیم و نه اونقدر بارندگی و زمین مستعد کشاورزی که دولتِ برده‌دار شکل بگیره. 

شکل گیری تمدن ایرانی در پیوند شبکه راه ها

ایران‌زمین، یک قلمرو جغرافیاییه که مرزهای شمالیش، دریاچۀ خوارزم، دریاچۀ خزر و دریای سیاهه، مرز جنوبی‌اش خلیج فارس و دریای عمانه، مرز غربی‌اش دریای مدیترانه و مرز شرقی‌اش رشته کوه هندوکوش و رودخانۀ سند. هستۀ مرکزی ایران‌زمین، کویری پهناور و عبور ناپذیر، یعنی کویر لوت و دشت کویره، که در اطرافش سرزمین‌های گرمسیری با خاک مرغوب برای کشاورزی قرار گرفته. این سرزمین‌ها با رودخانه‌هایی آبیاری می شن، که به دریاها و دریاچه‌های اطراف ایران زمین می‌ریزن. همۀ این‌ها هم، در محاصرۀ رشته کوه‌ها وجنگل‌های کوهستانی هستند. در مجموع این ویژگی‌های جغرافیایی، نظمی خاص از زندگی رو به مردمان ساکن در این منطقه تحمیل کرده که با نظم مصری متفاوته. مسیرهای آبی رودهای بزرگ ایران‌زمین مثل رود دجله و فرات و کارون و دز و زاب و دیاله در غرب و سیری‌دریا و آمودریا در شمال شرق و سند در شرق امکان جابه‌جایی های محلی رو می‌دادن. به این ترتیب در ابتدا، دولت‌هایی منطقه‌ای در کنار این رودها شکل گرفت ولی برای دسترسی مردمان هر یک از این دولت‌های محلی به هم، گریزی نبود از راه‌های خشکی. از اون جایی که مرکز ایران‌زمین، یعنی کویر مرکزی، قابل عبور نبوده، راه‌ها در اطراف این هستۀ مرکزی فشرده شدن و از حاشیۀ کویر و جایی که کویر به کوه می‌رسیده رد شدن. بنابراین شبکۀ ترابری در ایران‌زمین بسیار پیچیده‌تر و گسترده‌تر و کارآمدتر از مصر از آب دراومده و تاثیرات جامعه شناختی متفاوتی هم داشته.

علاوه بر شکل‌گیری شهرها و ساخت متفاوت حکمرانی، اهلی کردن جانوران برای استفاده از نیروی عضلانی اون ها برای حمل کردن بار، از نتایج این سیستم پیچیدۀ راه ها در ایران‌زمینه. بنابراین اصلا دور از منطق نیست که رام شدن شتر رو نتیجۀ شکل‌گیری راه‌های زمینی در ایران‌زمین بدونیم. گر چه شواهدی هست که شتر در ابتدا فقط به عنوان حیوان جنگی استفاده می‌شده و بعدتر حیوان بارکش شده. 

شتر در ایران زمین

 شتر موجودی بسیار ارزشمند و محترم برای ایرانیان بود. تا جایی که بخش دوم نام زرتشت، پیامبر و فیلسوف بزرگ ایرانی، به معنای شتره ، «زرٓ اوشترا» که شده زر تشت. در اوستا و ریگ ودا هم بارها از شتر به عنوان حیوانی ارزشمند نام برده شده. باستان‌شناسان تکه سرامیکی پیدا کرده‌ان، مربوط به دو هزار  و پانصد تا سه هزار سال پیش از میلاد که روی اون تصویر شتر دو کوهانه دیده می‌شه.در نقش برجسته‌های دیوارهای کاخ‌های هخامنشی نقش شترها حجاری شده‌ان و در آثار به جا مونده از ساسانیان هم نقش های بیشماری از شتر وجود داره.

 نکتۀ قابل توجه اینه که در نقش برجسته‌های هخامنشی شتر یک کوهانه فقط در تصویر هیات اعزامی اعراب به ایران دیده می‌شه. به همین دلیل می شه گفت شتر دو کوهانه یا بلخی بومی فلات ایران بوده و شترهای یک کوهانه مربوط به استان‌های عرب قلمرو ایران می شده. بنابر اسناد و شواهد باستان‌شناختی، بهره‌گیری از شتر یک کوهانه، در سال‌های پایانی حکومت ساسانی در ایران زمین باب شد و با ورود اعراب به دل ایران شهر، گسترش پیدا کرد تا این که کم کم کوچگردان و عشایر هم به پرورش شتر یک کوهانه رو آوردن و شتر دو کوهانه در ایران کمیاب شد. 

ویژگی‌های شتر و ارزش آن در سفر

 استفاده از شتر علاوه بر ارزشی که در حمل و نقل بار در مسیرهای بسیار طولانی و طاقت فرسا داشت، به یک دلیل دیگه هم برای انسان بسیار مهم و حیاتی بود. در زمان قدیم همون‌طور که می دونید، نگهداری غذا به مدت طولانی، کار راحتی نبود. به خصوص وقتی شما در صحراها و بیابان‌های گرم، سفر می‌کردید. در این موقعیت، شیر شتر یک منبع غذایی بسیار مفید و همیشه در دسترس بود که می تونست نیاز غذایی کاروانیان رو برطرف کنه. فرآورده های دیگه‌ای هم که از شیر شتر به دست می‌اومد، باعث می‌شد غذای مسافران، تنوع بیشتری پیدا کنه. مثلا شیر شتر رو تو مشک می‌ریختن و شیر تو مشک وقتی که کاروان حرکت می‌کرد با تکان‌های پشت سر هم به «گورماست» تبدیل می‌شد. یعنی مخلوطی از ماست و شیر که بسیار مقوی بود. یا همین تکان‌ها، اگه بیشتر ادامه پیدا می‌کرد، باعث می‌شد کره‌اش جدا بشه و دوغ خوشمزه‌ای هم به عمل بیاد. در کنار این، از پشم شتر هم برای بافتن پارچه یا ساختن نمد استفاده می‌کردن. نمدهایی که باهاش اتاق ها رو فرش می‌کردن، یا ازشون برای ساختن روپوش اسب‌ها یا آدم‌ها استفاده می‌شد، توی اون‌ها می‌دوختن و بعضی وقت ها هم جسد افرادی رو که قصد داشتن در جوار کربلا یا مشهد دفن کنن توی اون ها می‌پیچیدن.

علاوه بر قدرت بدنی، ویژگی‌های خاص رفتاری شترها هم به این حیوانات کمک می‌کرد که بهترین وسیله برای همسفری در کاروان‌ها باشن. مثلا شتر اتفاقاتی رو که با درد همراه باشه هرگز فراموش نمی‌کنه. یا اگه کسی باهاش صحبت کنه، همیشه اونو  به یاد می‌یاره. این‌ها نشونۀ حافظۀ بسیار قوی شتر هستن که باعث می‌شه بتونه مسیرها رو، حتی راه‌های بسیار طولانی رو به خوبی به یاد بیاره و به ویژه در شب‌ها، به خوبی جهت‌یابی کنه. ارزش این ویژگی شتر وقتی دو چندان می‌شه که بدونیم، در بسیاری از مواقع سال، به دلیل گرما، کاروان باید در شب حرکت می‌کرد و در روز استراحت. شتر می‌تونه طوفان شن رو پیش‌بینی کنه و به مسافران هشدار بده. شترهای پیر وقتی، اومدن طوفان شن رو حس می‌کنن همه با هم خرناس می‌کشن و پوزه‌هاشون رو در شن فرو می‌برن. کاروان‌ها در قدیم که با این نشونه آشنا بودن، برای جلوگیری از خفگی، بلافاصله بعد از این رفتار شترها، بینی و دهان‌شون را با نمد می‌پوشوندن. 

حس وابستگی شترها هم بسیار شدیده. برای همین وقتی در زمان استراحت کاروان ها در کاروانسرا، برای چرا رها می‌شدن، خودشون بعد از طی مسافتی بر می‌گشتن به سمت کاروان. از اون جا که شترها موجودات اجتماعی‌ای هستن به راحتی می‌شه با اون‌ها دسته‌ای تشکیل داد که هسته‌های مرکزی کاروان‌ها رو شکل می‌ده. همین طور چون اون‌ها معمولا از یه راهبر در بین خودشون پیروی می‌کنن، می‌شد کاروان‌ هایی باهاشون درست کرد که گاهی تا بیشتر از سه هزار شتر توشون بوده. 

 کاروانیان از دو جور شتر برای سفر استفاده می‌کردن. یکی فقط بارکش بود و دیگری علاوه بر جابه‌جایی کالا، مسافر هم جابه‌جا می‌کرد. این دو نوع، از نظر میزان باربری، مسافت و سرعت متفاوت بودن. 

ابزار و آداب سفر با کاروان‌های شتر

بر پشت شترهایی که مسافر حمل می‌کردن، عماری، پالکی، کجاوه یا تخت روان می‌بستن که باعث می شد مسافران کمتر خسته بشن و از شرایط نامناسب جوی هم در امان بمونن. صاحبان شترها، به شترهاشون خیلی افتخار می‌کردن و برای خودنمایی، اون ها رو تزیین می‌کردن. آرایش شترها معمولا با روپوش‌های مخمل قرمز یا سبز بود که با ابریشم یا مفتول‌های طلا، تزیین می‌‌‌شد یا روشون نقش‌های جالبی رو گلدوزی می‌کردن. شترها معمولا جرس بر گردن داشتن. جرس‌ها برای این بود که وقتی کاروان داشت راه می‌افتاد مسافرا، خبردار بشن و خودشون رو برای سفر آماده کنن. به قول حافظ:

 مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم            جرس فریاد می دارد، که بربندید محمل ها 

هم‌چنین صدای جرس کمک می‌کرد شترها مخصوصا وقتی که کاروانیان خواب بودن گم نشن. مثلا سعدی می‌گه: 

محمول پیشآهنگ را از من بگو ای ساربان                   تو خواب می کن بر شتر تا بانگ می دارد جرس 

 سفر کاروان‌ها معمولا در یک روز باشگون و در میانۀ روز انجام می‌شد. هر منزل تا منزل بعد حدود شش فرسخ فاصله داشت یعنی حدود ۳۰ تا ۴۰ کیلومتر. در هر منزل معمولا کاروانسراهایی برای اسکان و استراحت کاروان‌ها ساخته می‌شد. گاهی کاروان‌ها در شب حرکت می‌کردن که این باعث می‌شد شترها بتونن در روز چرا کنن. معمولا تو زمان حرکت کاروان، اول چارپاهای بارکش حرکت می کردن که بار و بنۀ مسافرا رو حمل می‌کردن. بعد شترهایی که رو پشتشون، تخت روان و کجاوه بسته شده بود و بعد از همه، اسب سوران بودن که به دلیل سرعت زیادشون می‌تونستن خودشون رو در منزل بعدی به کاروان برسونن. واحد شمارش مسافت، فرسنگ یا فرسخ و میدان بود.

سلسله مراتب مشاغل در کاروان ها

در بین افرادی که کاروان ها رو هدایت می‌کردن معمولا سلسله مراتبی سفت و سخت جریان داشت و مسئولیت افراد، مشخص و تعیین شده بود. تو این سلسله مراتب، کاروان سالار، ریاست و ادارۀ کاروان رو برعهده داشت که معمولا تجربۀ زیادی در این کار داشت و مثل ناخدای کشتی، مستبدانه همۀ تصمیم ها رو دربارۀکاروان می‌گرفت. فرمان حرکت، روز حرکت، خط سیر سفر که معمولا نسبت به فصول و نسبت به موقعیت‌های مختلف تغییر می کرد، مکان‌های توقف و تهیۀ وسایل از جمله کارهایی بودن که کاروان سالار انجام می‌داد. کاروان سالارها معمولا با مشکلاتی مثل طولانی و سخت بودن مسیرها، تفاوت فرهنگی و اجتماعی مسافران، تنوع کالاها و حیوانات باربر، خطرایی که تو مسیر وجود داشت مثل شیوع بیماری ها یا حمله ی راهزنان دست و پنجه نرم می‌کردن. 

ساربان، که محافظ و نگه‌دارندۀ شترها بود در رده‌ای پایین‌تر از کاروان سالار قرار داشت. ساربان‌ها معمولا یک قطار شتر که از ۷ شتر تشکیل شده بود رو سرپرستی می‌کردن. در کتاب تهران قدیم  اومده: وظیفۀ ساربان اینه كه شترا رو در موقع لزوم بنشونه یا بلندشون کنه؛  بهشون نواله و آب و علف بده؛ در پشتشنن جهاز بذاره و بندهای جهاز را محكم ببنده؛ زنگها و زنگوله‌ها رو به گردن شترها آویزون کنه؛ دو لنگه بار رو ، دو طرف جهاز شترها میزون کنه و  با ریسمان محكم ببنده؛ مهار شتر عقبی رو که از سوراخ  بینی‌اش رده شده، به جهاز شتر جلویی وصل کنه؛ و به‌عنوان راهنما در جلو کاروان حركت کنه. شتربانی یه شغل دیگه در کاروان بود که در مرتبه‌ای پایین تر از ساربان قرار داشت. وظیفۀ شتربان چراندن گله‌های شتر بود. 

تجربۀ سفر با کاروان شتر در آثار جهانگردان

تاورنیه، جهانگرد فرانسوی، که در زمان صفویه به ایران سفر کرده، شرح مفصلی دربارۀ ساربانان، قافله و قطار شتران داده، و نوشته: ساربان، شترها رو با طنابی به کلفتی یه انگشت، به هم، وصل می‌کنه. ریسیدن و بافتن این نوع طناب با پشم شتر، برای ساربان، نوعی سرگرمی در مسیر راه و ضمن حرکته و عمداً اونا رو طوری می‌تابه که زود پاره بشه تا اگه برحسب اتفاق، شتری از پرتگاهی سقوط کرد، شترهای دیگه رو به دنبال خودش نکشه. ساربان مهار شتر اول رو به دست  و گاهی رو دوش می‌کشه و به گردن هر شتر، زنگی آویزون می‌کنه تا از صدای زنگ هر شتر بفهمه، آیا  هر ۷ شتر تو قطارن یا نه؟ آذوقه رو همیشه بار شتر آخر می‌کنن و به ازای  هر ۶ شتر کرایه‌ای، یه شتر مجانی، برای بارکردن آذوقه در اختیار بازرگان گذاشته می‌شه. وقتی کاروان به منزل می‌رسه، ساربان شترها رو دایره‌وار روی چهار‌دست‌و‌پا می‌خوابونه و با بازکردن گرۀ بارها، هر لنگه بار به‌ آرومی، به یه طرف می‌افته. ساربان، شترها رو بعد از پیاده‌کردن بار، برای چرا کردن راهی بیابان می‌کنه. غروب، شترها خودشون، برمی‌گردن. ساربان به هرکدوم، دو گلوله نواله می‌ده که از آرد جو خمیر شده ،به بزرگی دو مشت دست درست شده. ساربان در موقع بارگیری، هر شتر رو، بین دو لنگه بارش می‌خوابونه و طناب دور بارها رو به هم گره می‌زنه؛ این طوری، وقتی شتر روی پا وایمیسته ، بارها رو هم به‌آسانی بلند می‌کنه. 

شاردن هم، در سفرنامه‌اش دربارۀ شیوۀ حرکت کاروان نوشته: ساربان به شتر، شیوۀ راه‌رفتن یاد می‌ده و حیوان رو با صدای آهنگ‌دار و موزون خودش هدایت می‌کنه. شتر گام‌هاش رو با آهنگ نغمه، تنظیم، و برحسب وزن صدا، آرام یا تند حرکت می‌کنه. ساربان وقتی که می‌خواد شتر رو تو مسافتی  طولانی راه ببره، آهنگ مورد علاقۀ حیوان رو می‌خونه. به آوازخونیِ ساربانان برای شتراشون حُدى گفته می شه که در زبان عربی به معنی راندن شتر با نغمه است به خوانندۀ حدى هم حادی می‌گن. یقینا تجارت و سیاحت جادۀ باستانی ابریشم بدون کاروان‌های بزرگ امکان‌پذیر نبوده. به همین دلیل مشاغلی که با کاروان‌ها در ارتباط بودن هم جایگاهی خاص و درآمد زیادی داشتن. بزرگان بسیاری در تاریخ ایران زمین هستن که شغلشون در ابتدا کاروان سالاری یا ساربانی بوده. مثلاً پدر سامان (جدّ سامانیان) یا نادرشاه افشار در ابتدا، زندگی شون رو از راه شترداری می‌گذروندن. 

 یکی از مشاغلی که وابسته به کاروان‌ها بوده و در اغلب شهرهای ایران وجود داشته شغل کرایه دادن اسب‌ها، شترها و حیوانات باربر دیگه بوده. به این افراد مکاری می‌گفتن. وجود این افراد در مسیر راه کاروان، باعث می‌شد همیشه شترها و اسب‌های آماده و قبراق برای سفر کردن وجود داشته باشه و حیوانات هم به دلیل طی کردن مسافت های طولانی خیلی زود از بین نرن. به عبارت دیگه بر خلاف تصور ما مسافران در طول مسیرشون فقط از یک حیوان خاص استفاده نمی‌کردن، بلکه در مواقع لزوم اون‌ها رو در شهرها تعویض می‌کردن و از حیوانات تازه نفس بهره می‌گرفتن.

شتر در زندگی امروز

چند سال پیش با یه ساربانی اطراف آران و بیدگل کاشون صحبت می‌کردم، کلی خاطره از سفر هاش گفت، ضمن اون داستان‌ها گفت یه بار یه شتری رو از بلوچستان خریده بود و آورده بودش کاشان . چند روز بعد شتر ناپدید شد. چند ماهی ازش خبری نبود تا معلوم شد شتر مربوطه، پیش صاحب قبلیش در بلوچستان برگشته یعنی اون شتر ۱۵۰۰ کیلومتر راه رفته بود. یادمه اون مرد ساربان تعریف می‌کرد صاحب بلوچ این قدر تحت تاثیر کار شترش قرار گرفت که زیر پای شترش یه بز قربونی کرد و حاضر شد از نو شترش رو به قیمت بیشتر بخره.

یه چیزی که برای خودم شوکه کننده بود دلیل تعداد نسبتا زیاد شتر در زمانۀ ماست.بیاید شما هم حدس بزنید. به نظرتون چرا باید ما در ایران این همه شتر رها شده در بیابان داشته شیم؟ بله بعضیاتون درست حدس زدید. شترها زیادن چون اگر کم بشن قیمت تک شتر بالا میره و در این صورت شرکت‌های بیمه باید خسارت بیشتر بدن، چون میزان خسارت در اسلام با شتر محاسبه می‌شه. جالبه نه؟