هخامنشیان و توسعه فن آوری ارتباطات
چگونه هخانشیان مبدأ فنآوری ارتباطات پیشرفته در زمان خود شدند؟

راهها و توسعهٔ ارتباطات انسانی
دنیای امروز، دنیای ارتباطاته. به خاطر اینکه در صد سال گذشته، ابزارهای ارتباطی متکی بر فنآوریهای جدید، هر روز داره ما رو شگفتزدهتر میکنه و زندگیمون متحول میشه.
البته این موضوع در جهان بیسابقه نبوده و ارتباطات همیشه در طول تاریخ برای انسانها مهم بودن. گاهی هم بعضی تغییر و تحولات در جوامع، باعث میشدن مثل امروز، یک دفعه با انفجار اطلاعات روبهرو بشیم. نمونهاش اتفاقی که با ظهور دولت هخامنشی در پهنهٔ ایران زمین افتاد و باعث توسعهٔ بینظیر این سرزمین و حیرت حاشیهنشینان جهان شد.
حدس میزنین چه فنآوریهایی در زمان هخامنشی در زمینهٔ ارتباطات و انتقال پیامها، تو ایران به وجود اومد؟
یکی از مهمترین نقشهای راه ابریشم و اصولا هر مسیری، اینه که توش علاوه بر مردم، پیامها هم منتقل میشن و در دوران هخامنشی این اتفاق خیلی شدت گرفت و متحول شد. این تحول دلایل زیادی داره، از جمله گسترش راهها و ثبات و قدرت حکومت مرکزی، اما یکی از مهمترین دلایلش، ابزار و فنآوریهای تازهای بود که هخامنشیها برای ایجاد ارتباط و انتقال پیام اختراع کرده بودن.
گسترش راهها در دوران هخامنشیان
در شاهنشاهی هخامنشی، ساز و کار بسیار منظم و دقیقی در زمینهٔ انتقال پیام و ارتباطات ایجاد شد که در زمان خودش بسیار موفق و تأثیرگذار بود. بخش زیادی از مسئولیت این شبکهٔ ارتباطی در اون زمان، بر عهدهٔ چاپارخانهها بود. چاپارخانهها مشهورترین و حساسترین تشکیلات اداری هخامنشیان رو تشکیل می دادن و تو این ساز و کار، چابکسوارانی با اسبهای تندرو وظیفه داشتن، با طی کردن مسافتهای طولانی ارتباطی دائمی بین دولت مرکزی و شهربانها یا استانهای کشور برقرار کنن و در کوتاهترین زمان ممکن، اخبار رو در سرتاسر ایرانزمین، به گردش دربیارن. در واقع این اولین شکل فنآوری پست در جهان بود.
الگوی چاپارهای دوران کوروش، ساز و کاری بود که قبلش، در آشور ابداع شده بود. البته در اون زمان این پیکها فقط حکمهای مهم شاه رو به فرمانداران و سردارانش میرسوندن و سیستمی همیشگی و منظم نبودن.
در دوران کوروش این پیکها در ادارهٔ منظمی سازمان پیدا کردن و تبدیل شدن به واحدی دائمی و پایدار.
گزنفون تاسيس چاپارخانه رو به کوروش کبير نسبت داده و مینویسه: از زمان کوروش، نظام هوشمندانهٔ دیگهای ایجاد شده که مشکلات حاصل از انتقال پیام در سرزمین وسیع شاهنشاهی رو چاره کرده. با دستور کوروش، با مطالعهٔ فاصلهای که یه اسب تندرو میتونه در یک روز طی کنه، منازلی رو برای تعویض اسب در نظر گرفتن. در هر منزل، تعدادی اسب و سوار تازه نفس هست و کسی برای مراقبت و تیمار اسبها و سوارها. وقتی اسب و سواره خسته میرسن، پیام به اسب و سوار تازهنفس داده میشه تا بلافاصله به منزل بعدی بره.
سرعت و فاصلههایی که کوروش ارتشش رو جابهجا میکرد بیسابقه بود و همیشه هم از اتفاقات گوشه و کنار شاهنشاهیاش خبر داشت. چنین دستاوردی قاعدتاً با پشتیبانی ادارهٔ منظم چاپارخانهها انجام میشده.
هرودت هم در مورد کاروانسراهایی که در سراسر جاده شاهی وجود داشته میگه: «در سراسر جادٔ شاهی که از سارد تا شوشه، کاروانسراها و یا ميهمانخانههایی با فاصلهٔ یک روز راه وجود داشت. اونها مجهز به آذوقه بودن، همچنين برای رفت وآمد، بسيار امن، زیرا تمام راه از نواحی آباد میگذشت.»
چاپارخونهٔ شاهی زیر نظر مقامی بلندپایه بود که مستقيماً از طرف شاه منصوب میشد. اهميت این مقام اون قدر زیاد بود که به نوشتهٔ پلوتارک، داریوش بعد از رسيدن به فرمانروایی هم، فرماندهی چاپارهای شاهی رو خودش مستقیما بر عهده داشت.
داریوش در جریان نبردهاش از این سیستم بیشترین بهره رو برده. در واقع، شاید یکی از مهمترین امتیازاتش به رُقبا، همین باشه که دستگاه منظم و کارآمدِ بریدانِ دوران کوروش و کمبوجیه، بهش وفادار موندن و در جریان نبردهای جانشینی طرفش رو گرفتن. در واقع دیوان برید تو اون زمان کاری رو میکرد که وزارت اطلاعات امروز انجام میده.
تأسیس نظام چاپارخانهها
تردیدی نداریم که تو سدههای ششم تا چهارم پیش از میلاد، نظام چاپارخانهها سریعترین شیوهٔ انتقال پیام، در جهان بوده و به همین دلیل هم در بین مردم مرتبهای اساطیری پیدا کرده بوده. هرودت در سال ۴۴۰ قبل از میلاد درباره ی این پیک ها می نویسه :
« ميرنده ای نيست که سریع تر از این قاصدان به جایی که بخواهد برسد، چنين است چيزی که پارسيان ابداع کردهاند: به تعداد تمام روزهای راه، اسب و سوار در فواصل معين، مهيا است. یک اسب و یک مرد برای هر منزل روزانه، نه برف، نه باران، نه گرما، نه تاریکی شب، نمیتواند این پیکها را از انجام تند و تیز وظیفهشان بازدارد. چاپار اولی به سرعت پیام را به دومی میرساند و دومی به سومی و به این ترتیب پیام بین چاپارها دست به دست میشود تا به مقصد برسد، مثل مشعل المپیک که یونانیها، دستبهدستش میکنند تا به معبد هفائستوس تقدیم شود.
جالبه که عبارت «نه برف، نه باران، نه تاریکی شب، نمیتواند چاپارها را از انجام سریع مأموریتشان بازدارد» که بر سر در بسیاری از ادارات پست آمریکا از جمله ادارهٔ پست نیویورک حکاکی شده و شعار غیررسمی سامانهٔ پست آمریکاست، اشاره به این نوشتهٔ هرودوت داره.
گزنفون در مورد سرعت چاپارهای شاهی میگه: چاپار شاهی حتی سریع تر از لکلک، راه رو پشت سر میگذاره.
چاپارهای شاهی راه شوش- همدان رو که کاروانها ۲۱ روزه طی میکردن، تو یک روز و نيم تاخت، شب و روز پشت سر می گذاشتن. با این حساب چاپارهای چابکسوار، روزی ۳۱۱ کيلومتر راه طی میکردن. یعنی راه ۲۶۸۴ کيلومتری شوش- سارد رو در ۸ تا ۹ روز پشت سر میگذاشتن. این در صورتی بود که کاروانها، برای طی این مسیر، ۳ ماه وقت صرف میکردن.
یه نکتهٔ جالب، ما داریم در مورد زمانی صحبت میکنیم که هنوز نعل فلزی اختراع نشده و برای سواری از زین و رکاب استفاده نمیکردن. یعنی این سرعت تو اون زمان نهایت سرعتی بوده که میشده بهش دست پیدا کرد، به عبارتی اینا واقعا پیک بادپا بودن.
این پيکهای بادپا که در بعضی از الواح گلی تخت جمشيد ازشون نام برده شده، مجاز به دریافت جیرهٔ روزانه شامل آرد و شراب از انبارهای سلطنتی، در طول راه شاهی بودن.
پیکهای حکومتی و انتقال پیامها
در کنار چابکسواران، پيکهای تيزپای بیشماری هم وجود داشتن که از رانهای برهنه و آفتاب سوختهاشون قابل تشخيص بودن. این پيکها، هم مأموران پست پيادهٔ شاه بودن و سندهای مهر و موم شده رو بین دربار و مقامهای بلندپایه یا برعکس جابهجا میکردن. توانایی زیاد این چاپارها نشون میده که اونها به صورت اتفاقی انتخاب نمیشدن و احتمالا از طریق مسابقه و رقابت برگزیده میشدن.
در زمان هخامنشی برای استراحت چاپارها و به دليل محدود بودن قدرت و توانایی اسباشون، در فواصل معين چاپارخونههایی مجهز با اسبایی چابک به تعداد کافی، ساخته شده بود.
چاپارخونه، ساختمونی بین راهی بود که کارکرد اصلیش فراهم کردن امکان استراحت چاپارها و عوض کردن اسبها با اسبهای تازهنفس بود. تو این چاپارخونهها که در واقع رابط نقاط دور و نزدیک قلمرو پهناور هخامنشی بودن، همیشه چاپارهایی با اسبهای تندرو منتظر رسیدن حاملان نامه، خبر یا بسته هایی بودن که باید اونها رو تحویل میگرفتن و به تاخت تا چاپارخونهٔ بعدی میرسوندن، اونجا هم سوار دیگهای محموله یا نامه رو از اونها تحویل میگرفت و مسیر رو ادامه میداد. بنابراین در سرتاسر این شاهنشاهی پهناور در روز و شب چاپارهای سوار مشغول حمل نامهها و دستورها و بستهها بودن. مردم یه ضربالمثل داشتن که میگفت باز شکاری به پای این چاپارهای پارسی نمیرسه.
نقش اسب در توسعهٔ فنآوری ارتباطات
علاوه بر نیروی جسمانی چابکسوران و سامانهٔ منظم و دقیق چاپارخونهها، ادامه پیدا کردن این سیستم سیار بدون وجود اسب با اون ویژگیهای خاصش، امکان پذیر نبود.
کلا در گزارشات باستان شناسی، ایرانيان رو، پرورش دهندهٔ اسب میدونن.
اهلی کردن حیوانات از حدود هزارهٔ پنجم قبل از میلاد آغاز شده. پرورش اسب اولش برای قربانی کردن در پیشگاه خدایان بود، ولی به تدریج که پی بردن این حیوان، ابزار مناسبی برای کار و حمل و نقله، ازش برای این کارها هم استفاده کردن. نقش اسب در زندگی مردم باستان اون قدر مهم و موثر بوده که تصویر اونها بر روی سفالینهها و انواع مهرها کنده، یا نقاشی شده. حتی در گذشته وقتی یکی از سکاها که اقوام کوچگرد شمالی دریای خزر بودن، میمرد، اسبش رو هم همراهش دفن میکردن تا در دنیای زیرین تنها نباشه.
در سنگنوشتههای دوران هخامنشی، شاهان هخامنشی بارها به این موضوع افتخار کردهان که که فرمانروایان کشوری هستن، که «اسبان خوب» داره.
تو دورهٔ هخامنشی اسبهایی که قرار بود به عنوان برید و چاپار استفاده بشن، اولا گزینش میشدن، بعد کلی آموزش و تمرین میدیدن و بعدهم توی اصطبلهای مجزا، با خوراک ویژه، نگهداریشون میکردن.
چگونگی محافظت از راهها در دورهٔ هخامنشی
رونق انتقال ارتباطات، فقط در شرایطی میتونست ممکن بشه که راهها و مسیرهای ارتباطی بین شهرها، هموار و امن باشن.
ساز و کار پیچیده و منظم ارتباطات در دوران هخامنشی به وسیلهٔ یک سامانهٔ بسیار دقیق و کارآمد محافظت میشد و شاید بشه گفت دلیل موفقیتش هم وجود چنین نظام محافظتی و تعمیر و نگهداری بود. یعنی هخامنشیان علاوه بر این که چاپارخانه ها و روش خاص انتقال پیام رو ایجاد کرده بودن، از این ساز و کار با روشی بسیار دقیق محافظت هم میکردن. مشخصه که این دستگاه پیچیده رو افراد متخصص و مهندسان خبره مدیریت میکردن و هزینهٔ زیادی هم صرفش میشد.
هخامنشیان برای کنترل و برقراری امنیت در قلمرو وسیعشون نیاز بـه سـاماندهی و سـاخت شـبکههـای متعدد راهها و بزرگراهها داشتن. اونها با بازسازی و هموار کردن راههای قدیمی، مثل راههای آشوری و سـاخت راههای جدید، قلمروشون رو به شبکهٔ گسـتردهای از راههـا مجهـز کردن.
یقینا برقراری و حفظ امنیت در این راههای گسترده نیازمند به کارگیری نیروهای متخصص فعال در زمینههای گوناگون مثل مهندسی و ساخت راههـا، نیروهـای امنیتـی و کارمنـدان متعـدد مربـوط بـه ادارههـای مختلـف بـرای خدمترسانی به مسافران بوده.
نوشتههای مورخان یونانی و متنهای به دست اومده از بایگانیهای استانهای مختلف هخامنشی این موضوع رو تأیید کرده که راهها تو ایران به صورت منظم کنترل میشده و در سرتاسر اون امنیت برقرار بوده. طیف گستردهای از مسافران محلی و خارجی، از هر سن و جنسیت بـه صـورت تکی یا گروهی، همراه با کاروان سفر میکردن و علاوه براین، مالیاتها و نامههای حکومتی با امنیت جابهجـا میشده.
سربازانی بودن که در بین راهها از چاپارخونهها و مسافرخونهها حفاظت میکردن و در مناطقی که راه از کوهستان و درهٔ رودخونهها میگذشت، دژهایی ساخته شده بود که تو اونها گروههای ارتشی مستقر بودن.
تعدادی از الواح تخت جمشید دربارهٔ محصولات و جيرهایه که برای نگهبانی از جادهها و ساخت راههای جدید اختصاص داده شده بوده. همینطور احتمالا، نگهداری از تدارکات و ملزومات و ایستگاههای نگهبانی جزو وظایف استانهای هخامنشی بوده .
شهربانها در هر استان شاهنشاهی وظیفه داشتن که راهها رو ترمیم کنن و مراقب امنیتش باشن. کنترل راهها اون قدر جدی بود که شخصیتهای سیاسی و واحدهای ارتشی فقط با دریافت مجوز از شهربان اجازهٔ حرکت تو راهها رو داشتن. مثلاً سفیران آتن در سال ۴۰۸ پیش از میلاد، چون از فرناباز - شهربان ایونیه - مجوز لازم رو نگرفته بودن، نتونستن به شوش سفر کنن. همینطور احتمالا آلکیبیادس - فاتح آتنیِ نبردهای ایران و یونان - که به سمت دربار ایران فرار کرده بود تا به شاهنشاه پناهنده بشه، به خاطر این که مجوزهای لازم رو نداشت مورد تعقیب قرار گرفت و در یکی از دهکدههای کنار جاده در فریگیه دستگیر و اعدام شد.
از طرف دیگه هر نوع دزدی و راهزنی و قانون شکنی با سخت ترین مجازاتها رو بهرو میشد که همین موضوع هم به امنیت بیشتر راهها و مسافران منجر شد.
گزنوفون نوشته: «هر کس، چه یونانی و چه بربر، به شرط این که آزاری به کسی نرساند، میتوانست آزادانه و بدون بیم از خطر با هر نوع باری که همراه داشت در جادهها مسافرت کند».
روشهای بدیع انتقال پیام در عصر هخامنشی
وجود سیستم پیچیدهٔ چاپارخانهها در زمان هخامنشیان نشون میده که قدمت نامهنگاری در ایران، لااقل به این دوران برمیگرده. در اون زمان متون رو با خط ميخی بر روی پوست دباغی شدهٔ جانوران که به پارشمن معروف بود مینوشتن. بعد اون پوست رو به دست چاپار یا پيک میدادن تا به مقصد برسونه. تو این دوره، نامهها رو لوله میکردن و تو یه استوانهٔ فلزی میذاشتن یا تو کيسههای چرمی.
البته برای ارسال سریع نامههای کمحجم، روش دیگهای هم ابداع کرده بودن به این ترتیب که نامه رو به وسيلهٔ تير و کمان در فواصلی که چندان از هم دور نبوده پرتاب میکردن و به این ترتیب دست به دست میشد تا به مقصد برسه.
در این مورد، برای نمونهٔ تاریخی میشه به نامهای که اسکندر از داریوش سوم دریافت کرد، اشاره کرد. مضمون نامه این بود که پادشاه هخامنشی خواسته بود اسکندر خانوادهاش رو که گروگانش بودن برگردونه و باهاش قراداد صلح ببنده.
پادشاه مقدونيه در جواب، به خساراتی که از طرف خشایارشا به یونان وارد شده بود و همین طور نقشی که ایرانيان در مرگ پدرش، فيليپ، داشتن اشاره کرده بود و گفته بود داریوش پادشاه قانونی ایران محسوب نمیشه.
همچنين وقتی که اسکندر شهر صور رو محاصره کرده بود، نامهٔ جدیدی از داریوش دریافت کرد که در این نامه پادشاه ایران حاضر شده بود، مبلغ ۱۱ هزار تالانت و تمام اراضی واقع در غرب فرات رو به عنوان بازخرید خانوادهاش به اسکندر تسليم کنه، ولی اسکندرجواب رد داد.
نامهنگاری روی پوست حیوانات تا چند قرن بعد از این هم در ایران و جاهای دیگر دنیا ادامه پیدا کرد. در ویدئوی جنگ طراز و شکست انحصار کاغذ براتون تعریف کردیم که چه طور این ماجرا به پایان رسید و کاغذ وارد ایرانزمین شد و از اونجا به سرزمینهای دیگه رفت. اگر دوست داشتید می تونید اون ویدئو رو هم ببینید.
هخامنشیان، گذشته از بهینهسازیِ این روشهای سنتی انتقال پیام، راههایی نوظهور رو هم ابداع کردن که بیشتر برای تبادل پیامهای نظامی کاربرد داشت. به عنوان مثال میدونیم که در فواصل مشخص، ایستگاههایی ساخته شده بود که میشد با فریاد زدن توی درهها، پیامی رو با سرعت خیلی زیاد، به صورت دهان به دهان، از جایی به جایی منتقل کرد. همینطور از هیرونیموس کاردیایی (نویسنده زمان اسکند و بعدش) نقل شده که ده هزار کماندار در کوهستانهای ایران زمین مستقر بودن و میتونستن خبرها رو با پرتاب تیر از کوهی به کوهی دیگه، منتقل کنن. به شکلی که خبرها، یک روزه فاصلهٔ سی روز پیادهروی رو طی میکردن.
علاوه بر این رسانهٔ بسیار مهم دیگهای هم از هخامنشیان در سراسر ایران رواج پیدا کرد به نام سکه که علاوه بر نقش بسیار مهم و تعیین کنندهاش در اقتصاد کشور، وسیلهای ارتباطی هم بود. نقشهایی که روی سکهها زده میشد حاوی پیامهایی بود که شاهنشاه میخواست به اطلاع همگان برسه.
اختراع برجهای خبررسانی
یکی دیگه از روشهای انتقال پیام در دوران هخامنشی استفاده از برجهای خبررسانی بود. این شیوه به نظر میرسه شکل اولیهٔ تلگراف بوده، البته بدون استفاده از نوشته و کاغذ، بلکه با بهرهگیری از نور.
برجهای خبر رسانی هخامنشی در یک ردیف نامنظم در دامنهٔ کوهستانها و روی تپهها، کوهها و کف درهها و داخل شهرها و آبادیها و هر کدوم با مصالح در دسترس همون محل، ساخته شده بودن و ساز و کاری بسیار ساده، اما جالب و کاربردی داشتن.
جالبه که باستان شناسان، هیچ وقت به این سلسله برجهای سنگی هخامنشی که از«پاسارگاد» و «تخت جمشید» به فاصلههای نیم کیلومتر یا یک کیلومتر از هم با عبور از کوهستانها و دامنهٔ اونها و از کف درهها، به طرف «شوش» و «اکباتان» و مرزهای غربی و نقاط دیگهٔ کشور میرفت اون طور که باید و شاید دقت نکرده بودن.
برجهایی که آثار دیدهبانی و اسکان نگاهبانان توش دیده میشه و در بالاشون حفرههایی قرار داره که جای نصب آتشدان سنگی بوده و به همین دلیل تصور می شده آتشگاه، پرستشگاه، قربانگاه یا آرامگاه باشه.
هر اتاقک بالای برج، روزنه یا دریچهای به دو طرف داشت و در زمان دیدهبانی از اون جا یا از محل نگهبانی، برجهای همسایه رو زیر نظر داشتن تا به محض روشن شدن آتشدان یکی از برجها، همون آتش رو در آتشدان برج خودشون روشن کنن و به این شکل نگهبان برج بعدی هم متوجه بشه و آتشدان خودش رو روشن کنه.
نگاهبانان هر برج، با روشن شدن برج بعدی، آتش برجِ خودشون را با آب خاموش میکردن. ارسالخبر با آتش در شب و در ظرف مدت کوتاهی انجام میگرفت و به پایتخت مخابره میشد و به این ترتيب در مدت کوتاهی اخبار و دستورهای لازم از یک طرف کشور به طرف دیگه میرسيد.
مثلا در سال ۴۷۹ پیش از میلاد، وقتی که سردار ایرانی مردونیه (داماد داریوش بزرگ) وارد آتن شد،در همون شب، خشایارشاه رو که در سارد بود، مطلّع کرد. یعنی احداث برجهای آتش خبر، تا دورترترین نقاط ایران زمین هم ادامه داشته.
این برجها در زمان هخامنشی جزو اسرار نظامی و سیاسی محسوب میشدن و کارکنانشون این اسرار رو اون قدر با دقت محافظت میکردن و کسی نمیتونست سر از کارشون در بیاره.
اما سوال اینجاست که چهطور پیامهای کوتاه، اما بسیار متنوعی که برای ادارهٔ امور سرزمین عظیم هخامنشیان به کار میاومده، میتونسته با این روش منتقل بشه؟
نکتهٔ جالب اینه که در برجها دو آتشدان سنگی نصب بود که یکی از اونها مکعب مستطیل شکل و توخالی بود و توش آتش خبر مثبت که شعلهٔ سفید رنگی داشت روشن میکردن و اون یکی استوانهای و باریک و توخالی و بلند بود و توش آتش خبر منفی که سرخ رنگ بود، روشن میشد.
سوخت آتشدان مثبت که خبر شادی و پیروزی، توش شعله ور میشد، هیزم آغشته به پیه حیوانات یا مواد سفید رنگ دیگه بود و سوخت آتشدان منفی هم هیزم معمولی بود که شعلههای سرخ رنگی داره. نوع آتشهای رمزی رو مراقبان برجها از دور تشخیص میدادن و همون رو روشنمیکردن.
خبری که با آتش به پایتخت مخابره میشد رمزی بود و از هجوم دشمن به مرز، یا شکستپارسیان در جنگ یا هجوم کشتیهای بیگانه به خلیج فارس و دریای عمّان خبر میداد. مسئول برج مرکزی دریافت خبر در پاسارگاد (معروف به زندان سلیمان) یا مسئول برج دریافت خبر در نقشرستم (معروف به کعبهٔ زرتشت) بلافاصله با دریافت نوع خبر با آتش، اون رو به اطلاع شاه میرسوند. شاه هخامنشی با دریافت خبر بر کرسی مخصوص که دو آتشدان پیش روش قرار داشت، مینشست و خبر هر چی بود ،مثبت یا منفی، آتشدان مربوط رو با نوع شعله مخصوص روشن میکرد، تا حاضران از نوع خبر آگاه بشن.
شخصیتهای مهم کشوری و لشکری به دعوت شاه، در این مجلس حضور داشتن. ولیعهد و سران کشوری در پشت سر شاه و سران لشکری و رییس گارد در پیش روی شاه با احترام میایستادند و شاه دربارهٔ اتفاق جدید با اونها به شور، مینشست و دستورات لازم رو صادر میکرد.
اگر خبری که از طریق آتش در برجها رسیده بود، خبر شکست لشکریان پارس بود، فرمانده ارتش یا گارد جاویدان فوراً نیروی کمکی به طرف اونها گسیل میکرد و اگر خبر هجوم کشتیهای دشمن به خلیج فارس می رسید، اقدامات لازم برای شکست و برگشت اونها به عمل میاومد.
به طور کلی خبرهایی که از اطراف با آتش به پایتخت میرسید، به وسیلهٔ متصدّیان برجهای مرکزی آتش خبر، در پاسارگاد یا نقش رستم که شخصی نظامی و خبره بود دریافت و در دفاتر مخصوص ثبت میشد. به محل نگهداری اخبار بُنخانه گفته میشد.
لوحها و کتیبهها و انتقال پیام به آیندگان
در بین روشهایی که هخامنشیان برای انتقال پیام استفاده میکردن، بعضیهاش انگار نه فقط برای مردم زمانهاشون، بلکه برای آیندگان بوده. تو این روشها از ابزارهایی استفاده میشد که ماندگاری زیادی داشته باشه و افراد زیادی هم بتونن ببیننشون. کما این که با گذشت هزاران سال هنوز ما میتونیم این پیامها رو دریافت کنیم و از معنا و مفهومشون سر در بیاریم. کتیبههایی که بر لوحهای هخامنشی نوشته میشد یا بر صخرهها حک میشد از این نوع پیامها بودن.
برای مثال لوح مشهور منشور کوروش یکی از مهمترین نمونههای این نوع انتقال پیامه. این لوح گلی، در سال ۵۳۸ پیش از میلاد، بعد از این که کوروش نبونعید شاه بابل رو شکست داد و دروازههای بابل رو پشت سر گذاشت، نوشته شده و به روشنی یک بیانیهٔ سیاسیه که برای مردم اون زمان نوشته شده. اگر چه برای ما هم، امروز ارزش تاریخی داره و میشه از روش الگوبرداری سیاسی کرد.
بعد از کوروش این شیوه، همچنان در بین پادشاهان هخامنشی دنبال شد و امروز ما اطلاعات بسیار ارزشمندی از لوحهایی که از اون دوران باقی موندن، دربارهٔ شیوهٔ حکومتداری هخامنشیان داریم.
از جمله مهمترین این لوحها کتیبههای پی بنای کاخ آپادانای تخت جمشیده، که از دوران زمامداری داریوش بزرگ به جا مونده. این کتیبهها از زیر ستونهای کاخ های آپادانای تخت جمشید کشف شد. دو کتیبه از جنس طلا و دو کتیبه دیگه از جنس نقره بودن. در این لوحها داریوش مرزهای سرزمین هایی رو که بر اونها فرمانروایی میکنه، نام میبره.
نمونههای دیگهٔ انتقال پیام به شکل کتیبه، صخرهنگاری یا ثبت پیامهای سیاسی، روی صخرههاست که در دوره هخامنشی رونق زیادی پیدا کرد. البته این نوع انتقال پیام ابداع دورهی هخامنشی نبود و داریوش اول این شیوه رو از شاهان قبلی ایران زمین الگوبرداری کرد. در ویدئوی کتیبهٔ آنوبانینی چه می گوید دربارهٔ یکی از این کتیبههای مهم پیشاهخامنشی صحبت کردیم که اگه علاقه مند بودید میتونید اون رو تماشا کنید.
در هر صورت داریوش بزرگ این شیوه از ثبت رویدادها رو دنبال کرد و مهمترین اسنادی که ازش به جا مونده کتیبههاییه که در نقاط مختلف ایران قرار دارن. از کتیبهٔ بیستون در کرمانشاه تا کتیبههای تخت جمشید و نقش رستم و شوش و سوئز و الوند و همدان.
به غیر از داریوش اول کتیبههای زیاد دیگهای از پادشاهان هخامنشی مثل خشایارشاه و اردشیر اول هم باقی مونده که در شیوه و ساختار و محتوا، شبیه کتیبههای داریوش هستن.