کتیبهٔ آنوبانینی چه میگوید؟
سنگ نگارهٔ آنوبانینی یادگار لولوبیها در ایران

اثری تاریخی در مسیر شاهراه خراسان
کتیبۀ آنوبانینی یه قاب شگفت انگیزه بر بالای صخرهای به نام میان کله در سرپل ذهاب کرمانشاه. این سنگ نگارۀ باستانی در ارتفاع ۱۶ متری زمین قرار گرفته و تاریخ نگارش اون رو هزارهٔ سوّم پیش از میلاد مسیح تخمین میزنن. اون چیزی که باعث اهمیت و ارزش این کتیبه شده، علاوه بر قدمت بسیار زیادش، پیامیه که منتقل میکنه.
از گذشتههای بسیار دور آدما روی سنگها برای پیام دادن به همدیگه نقشهایی می کشیدن. اما کتیبۀ آنوبانینی از اولین سنگ نگارههاییه که یه پیامی سیاسی از نوع فتحنامه رو منتقل میکنه.
در واقع میشه گفت نوشتن فتح نامه و ثبت اون روی صخرهها یه سنت ایرانیه که در بخش غربی ایران زمین و در بافت فرهنگ ایلامی رشد کرده و از نمونههای اولیهاش هم همین سنگ نگارۀ آنوبانینیه. این کتیبه در سرپل ذهاب قرار داره و داستان پیروزی شاه سرزمین لولوبی (کرمانشاه امروز) رو بر میان رودان شرح میده.
کتیبه آنوبانینی چه چیزی رو تصویر کرده؟
عناصر مختلفی در تصویر کتیبه وجود دارن که پیام سیاسی موجود در اون رو به روشنی و وضوح منتقل میکنن. آنوبانینی، شاه پیروزمند دیده میشه، با ریشی مربع شکل و لباسی کوتاه و کمربندی پر نقش و نگار و کلاهی مدور. با دست راستش یه چیزی شبیه تبرِ دسته بلند رو گرفته که نشانۀ قدرتشه. با دست چپ، تیر و کمانی رو به شکل افراشته نگه داشته که میشه گفت نشانۀ موقعیت جنگی تصویره. پادشاه پای چپش رو روی پیکر اسیری گذاشته و داره لگدکوبش میکنه.
در مقابل، ایزدبانوی ایشتار قرار داره، با پیراهنی با دامنی بلند، بر تن. در حال دادن حلقهٔ قدرت یا پیمان به شاه و با دست چپش در حال گرفتن دو اسیر از حلقه بینیشون. در زیر این تصویر، نقش شیش تا اسیر دیگه هم، کندهکاری شده که مثل سه اسیر بالایی، کاملا برهنه هستند و دستاشون از پشت بسته شده.
همین طور در بالا و پس زمینۀ تصویر، نشان ستارۀ هشت پر یا چهار پر با خیزاب دیده میشه که اگه هشت پر باشه نشانهٔ همون ایزد ایشتار یا ناهیده و اگه چهار پر باشه، نشان ایزد شمش یا شمس. یعنی پادشاه، این فتح و پیروزی رو عنایت یکی از این ایزدان می دونه، ایشتار یا شمش.
در پایین سمت راست هم نوشتهای وجود داره به زبان اکدی که ترجمهاش میشه: آنوبانینی، پادشاه توانای لولوبی، نقش خود و الهه نینی را در کوه پاتیر رسم کرده است و آن کس که این لوح را محو کند، به نفرین و لعنت آنو، آنوتوم، انلیل، نینلیل، اداد، ایشتار، سین و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رود.
به نظر میرسه، نوشتن نفریننامههایی مثل این در پایین نقش برجستهها، در قدیم مرسوم بوده و برای پیشگیری از نابود کردن این کتیبهها انجام میشده. مثل الان که مینویسن لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال بریزه.
بعد از حک شدن سنگ نگارۀ آنوبانینی در حدود سال ۲۳۰۰ پ.م روی صخرهٔ کوه پاتیر، نگارهها و نوشتههای مشابه دیگهای از همین قوم لولوبی رو تو همون کوهستان میبینیم که تا چند قرن بعدش ادامه داره.
متاسفانه سنگ نگارهٔ آنوبانینی، به دلیل فرسایش و همین طور جنگ ایران و عراق، آسیبهای زیادی دید.
آنوبانینی کیست؟
اما این آنوبانینی که خبر پیروزیش رو خواسته ما در چند هزار سال بعد بشنویم کی بوده و متعلق به چه قومی بوده؟
آنوبانینی، شاه یکی از چهار قوم زاگرسنشین در هزارهٔ سوّم پیش از میلاده به نام لولوبیان.
این چهار قوم که قبل از آریاییها تو این محل سکونت داشتن با نام های گوتیها، لولوبیها، هوریها و کاسیها شناخته میشن. ضمنا لولوبیها با اکدی ها و سومریها در میانرودان، ارتباط داشتن.
اولین بار که نام لولوبیها رو تو تاریخ می شنویم، قرن بیست و سه پیش از میلاده. نارام سین، نوهٔ سارگون از شاهان اکد، از این قوم در کتیبهای در شهر سيپ پار (نزديك بابل باستانی یعنی جنوب غرب بغداد کنونی ) یاد میکنه. نارام سین تو اين سنگ نگاره شرح لشكركشی و غلبۀ خودش رو بر قوم لولوبی و طوايف دیگهای كه در اطراف دجله و رودخانه دياله مستقر بودن شرح میده.
شوتروک ناهونته پادشاه مقتدر ایلام، بعدها و در سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد، این سنگ یادبود تاریخی رو از بابل به شوش انتقال میده و شرح دیگه ای از پیروزیهای خودش به اون اضافه میکنه. در هر صورت این متن از قديمیترين اسناديه كه در بارهٔ لولوبیها وجود داره.
همینجا بذارید یه چیزی رو با هم مرور کنیم، انگار برخلاف امروز که عراق و ایران دو سرزمین جدا هستن و دامنهٔ غربی زاگرس یه جورایی مرز بین این دو تا کشوره، در زمان قدیم بین دو طرف زاگرس خیلی تفاوتی وجود نداشته و مردم به راحتی بین این دو سرزمین منتقل میشدن. ایلام و لولوبیها سمت شرق زاگرسن ولی اکد و سومر سمت غرب.
لولوبیان در کجا زندگی می کردند؟
لولوبیان در سرزمینی که امروز استان کرمانشاه و قسمتهایی از کردستان و آذربایجان رو در بر میگیره سکونت داشتن. سرزمینهای لولوبیان علاوه بر غرب ایران، استان سلیمانیۀ عراق امروزی رو هم شامل میشد. اما محل تمرکز اصلی لولوبیان در استان کرمانشاه بود.
لولوبیها بیشتر از ۲۰۰۰ سال تو این نواحی زندگی کردن با این حال تو اواخر دورانشون صاحب حکومت شدن و تو این مدت هم با همسایههاشون در جنگ و جدال بودن. به سرزمین لولوبوم یا مردمان لولوبی به دفعات از سمت میانرودان حمله شد، اما تا پیش از دورهٔ آشوریها به تصرف میانرودانیها در نیومدن. این نشون میده که لولوبیها جنگندههای خوبی بودن.
حالا یه چیز باحال، لولو تو زبان اورارتویی یعنی زبان شرق ترکیه و غرب آذربایجان اون موقع، به معنی بیگانه و دشمنه. این نشون میده که لولوبیان از نظر قومی با قبایل هوری یا اورارتویی پیوندی نداشتن و با اونها در جنگ دائمی بودند و احتمالاً بیشتر به ایلامی ها نزدیک بودن.
در واقع لولوبی ها مردمی کوهنشین بودن که در زمان صلح، از طریق تجارت با بابل زندگی میکردن. هر چند، وقتی قدرت بابل کم میشد، مثل همسایههای دیگهاشون، یعنی ایلامیها، گوتیها و کاسیها، برای به دست آوردن غنائم بیشتر به بابل حملهور میشدن.
وقتی قدیما از سمت بابل در جنوب غرب بغداد میخواستی بیای کرمانشاه، بعد از سرپل ذهاب کم کم راه کوهستانی ارتفاع میگرفت تا به گردنۀ پاتاق برسه. گردنۀ پاتاق جای استراتژیکی بوده و هست، چرا؟ چون شرق و غرب زاگرس رو به هم وصل میکرده. به همین دلیل، آنوبانینی کتیبهٔ خودش رو در کنار این راه شلوغ و پر رونق نقش میکنه. جالبه خود لولوبیها در تاریخ ایران خیلی دوام نیاوردن ولی با این کتیبه و نقش برجسته تونستن ردپای خودشون رو در تاریخ ایران تثبیت کنن.
کتیبه آنوبانینی و داریوش بزرگ
به مدت قرن ها کتیبۀ آنوبانینی، الگوی بقیه سنگ نگارههایی بود که پادشاهان دیگه میخواستن اون اطراف حک کنن. مثلا حدود ۱۸۰۰ سال بعد، در سال ۵۲۲ پیش از میلاد داریوش بزرگ، وقتی دستور داد کتیبهٔ بیستون رو در ادامۀ همین راه، یعنی ۱۸۰ کیلومتری شرقش اجرا کنن، حتما از سنگنگارهٔ آنوبانینی تقلید کرده بود. عناصر دو نقش برجسته به شدت به هم شباهت دارن گرچه تفاوتهایی هم دارن که بر میگرده به عوض شدن فرهنگ و ارزشها در زمان هخامنشیان.
مثلا تو کتیبهٔ بیستون، درباریها، نقش شدهان اما تو کتیبهٔ آنوبانینی خبری از اونها نیست. در کتیبهٔ بیستون، اسرا در یک صف قرار گرفتهان و به شکلی محترمانهتر و با پوشاک و کفش، تصویر شدهان، اما در نقش آنوبانینی اسرایی که در دو صف بالایی و پایینی قرار دارن، همگی کاملا لختن.
یه تفاوت مهم دیگه، جایگاه نیروهای قدسیه. در کتیبهٔ بیستون فقط نام یک خدا، یعنی اهورامزدا اومده و اونم هرگز کاری رو به طور مستقیم انجام نمیده و فقط رفتار شاه رو تایید میکنه. برعکسش تو نقش برجستهٔ آنوبانینی، ایزد بانوی نینی یا ایشتار، دو اسیر رو برای مجازات با خودش میبره، علاوه بر اون به رسم متون کهن میانرودانی و هیتی و ایلامی فهرستی طولانی از خدایان هم در این کتیبه نام برده شدهان که اگه کسی قصد ویرانی کتیبه رو داشته باشه، اونها نفرینش میکنن.
البته از نظر محتوایی هم تفاوتهای چشمگیری بین دو کتیبه وجود داره. مثلا زمانها و مکانهایی که آنوبانینی در کتیبه به اونها اشاره میکنه بسیار نادقیق و جسته و گریخته است، در صورتی که داریوش بزرگ در کتیبۀ بیستون تمام رخدادها رو با ذکر زمان و مکان مییاره اونم با تقویم خورشیدی.
البته در زمان هخامنشیها بر خلاف دوره لولوبیها ما دیگه یک دولت متمرکز و بسیار مقتدر به نام ایران داشتیم. در کتیبه ی بیستون و متون دیگه پارسی باستان «بوم پارس» نام رسمی کشور ایران آن روزگار یعنی قلمرو عظیم شاهنشاهی هخامنشی بوده .