گپ و گفتی خودمانی با مخاطبان چاپارکست
چرا چاپارکست میسازیم؟
داستان چاپارکست
حدود یک سال از زمانی که یوتیوب چاپارکست راه افتاد میگذره. تو این یه سال، بیست و یک ویدئو درست کردیم و حدود 1400 نفر همراه پیدا کردیم. فکر کنم وقتشه که یه نگاهی به سال گذشته بندازیم و همراه شما ببینیم کجای داستانایستادیم و میخوایم به کجا بریم.
فکر کنم برای اونایی که تو این یه سال، آروم آروم سوار اتوبوس یوتیوب چاپارکست شدن و با ما به جاها و دورههای مختلف سفر کردن روشن باشه که من پویان هستم و به همراه دوستانم داریم تلاش میکنیم که داستانها و سفر نامههای راههای ابریشم رو به روز کنیم و از نو یه نگاه ایرانی بهش بندازیم. من راوی این نگاه هستم. یعنی من هم همراه شما دارم ماجراجویی میکنم و از این مسیر یاد میگیرم و لذت میبرم. تو یه سال گذشته بیشتر تحقیقات و نوشتن متن ویدیوها کار ثریا خنجری بود که درواقع موتور پشت صحنۀ چاپارکسته. من هم که راوی و مجری بودم و فرهاد آقابابایی هم که اونور آبها زندگی میکنه، تدوین گر و موتور فنی ماجرا.
فکر کردیم با یه سری پرسش و پاسخ براتون بگیم که داریم چی کار میکنیم تا اگه خواستید دنبالمون کنید بدونید دارید چه کسانی رو دنبال میکنید و قراره به کجا برسیم.
اول از همه بیاید ببینیم چاپارکست چیه و چه هدفی دارد؟
چاپارکست، پادکستیه برای روایت داستان سفرهای تاریخی که مثل پیامهایی در شبکۀ راههای ابریشم رد و بدل شدهان. این جملهایه که همیشه اول پادکست صوتیمون، تکرار میکنم.
چاپارکست یه بخش صوتی داره که تو پادگیرهای مطرح، مثل کست باکس، گوگل پادکست، اپل پادکست و اپلیکیشنهای شبیه، پخش میشه و یه بخش تصویری به صورت فیلم که تو یوتیوب بارگذاری میشه و یا هر از چند گاهی، یه سری سریال استوری اینستاگرامی به صورت عکس و نوشته هم داریم. این بخش تصویری، تو یوتیوب یا اینستاگرام، محتواش به بخش صوتی مربوطه، ولی وابسته نیست. یعنی الزاما هر موضوعی که تو پادکست صوتی تولید میشه، ما براش ویدئو درست نمیکنیم یا برعکس. به عنوان مثال اگه تو پادکست صوتیمون قهرمان داستان به سمرقند سفر بکنه این مهمه که بدونیم شهر سمرقند چه جایی بوده. به همین دلیل یه ویدئو در مورد تاریخ سمرقند از ابتدا تا حالا درست میکنیم. رسالت ما تو این پادکست اینه که سفرنامهها یا گزارشهای سفری که تو طول تاریخ در محدودۀ راههای ابریشم انجام شده رو دنبال کنیم و از خلال این گزارشها، تمدن ایرانی رو بشناسیم. هر تمدنی از یه سری عناصر و ارتباطات بین اون عناصر تشکیل شده. در تمدن ایرانی عناصر همون شهرها هستن و ارتباطات بین شهرها، یعنی راهها، شاکلۀ تمدن ایرانی است.
با توجه به این تعریف میخوایم تمدن ایرانی رو بشناسیم. ابزارمون برای این شناخت، متون و مستندات باقی مانده از گذشته و کشف ساختار و کارکرد سیستم تمدن ایرانی از خلال این نوشتههاست. پس در طول زمان با افزایش دانایی خودمون قطعا نظراتمون هم پخته تر میشه و شاید به دستاوردهای جدیدی برسیم که حاصلش تو بخشهای مختلف چاپارکست یعنی پادکست، یوتیوب، اینستاگرام، سفر، سایت و غیره منتشر میشه.
بعضیها پرسیدن با توجه به این که شبکه راههای تجاری تمدن ایرانی به تازگی ( از سال 1878) به وسیلۀ فون ریشتهوفن آلمانی به راه ابریشم معروف شده و این نام یه نام جدیده، چرا شما از این نام استفاده میکنید؟
نقد این دوستان به ما در کلیتش درسته، ولی در پاسخ باید بگیم، این نام امروز در دنیا برند شده و تقریبا کسی رو نمیشناسیم که با این نام خاطره نداشته باشه و اروپاییها و چینیها هر کدوم به شکلی این برند رو مال خودشون کردن و تونستن راه ابریشم خودشون رو تولید کنن، یعنی راه ابریشم اروپاییها و راه ابریشم چینیها. داستانهای مارکوپولو برای اروپاییها و داستانهای شوانزانگ برای چینیها درواقع هویت بخش برند راه ابریشم اروپایی و چینیه. ولی جایگاه ایران در شکل یابی این شبکه راهها و گسترشش به شرق و غرب، در کل نادیده گرفته شده. از طرف دیگه تمدن ما یعنی ایران هم بدون شک وابسته به این شبکۀ راهها بوده و تعریف هویت ما بدون این شبکۀ راهها ناقصه. ما تو چاپارکست میخواهیم از نو خودمون رو اون طور که بودیم به همراه مزیتهای تمدنیمون، تعریف کنیم که البته بدون دیدن نقش این شبکۀ راهها قطعا نشدنه. به همین دلیل لازمه این برند رو مال خود کنیم. بنابراین استفاده از این نام رو عیب نمیدونیم و البته حواسمون هست که استفاده از نام ابریشم برای این راه به معنی رد و بدل شدن تنها این محصول نیست و این شبکۀ راهها مثل هر راه دیگهای هدفش متصل کردن شهرها یا مقاصد مختلف تو این محدوده بوده و در هر زمانی محصولی ازش عبور میکرده و در گذشته یه اسم مشخص نداشته. همونطور که امروز ما میگیم راه تبریز تهران یا شیراز به اصفهان، قاعدتا قبلا هم همین طور بوده و اسم راهها از مقصدشون گرفته میشده.
چرا تو بعضی داستانهای پادکست به جای تمرکز روی ایران امروزین و تاریخ همین سرزمین شبیه گربه، بر سرزمینی تمرکز داریم که خارج از مرزهای سیاسی ایرانه یا از شخصیتهایی صحبت میشه که معمولا ایرانیها حتی اسمشون رو هم نشنیدن؟ داستانهایی مثل میرزاحیدر دغلات، شوانزانگ، ابن فضلان و …؟
من سفر زیاد میرم، تاریخ هم زیاد میخونم. هر دوی این فعالیتها به شما دید میده و باعث آشنا شدنتون با سرزمینهای مختلف میشه. با اولی یعنی سفر، شما با سرزمینهای غریبه آشنا میشید، و با دومی با زمانهای دیگه که برای شما غریبه هستن.
به نظرم این آشناسازیه که باعث کشف میشه. همیشه وقتی به یه سرزمین جدید سفر میکنم، بعد از سفر کلی جای ندیده تو لیست سفرهای آیندهام اضافه میشه که منو تشویق میکنه دوباره به اون سرزمین سفر کنم. همیشه بعد از خوندن یه کتاب تاریخ، کلی سوال از جزئیاتش تو ذهنم شکل میگیره که برای پاسخ بهش باید کتابهای تاریخ دیگهای بخونم. میخوام بگم دانایی از دل این سوالها شکل میگیره. برای من ترکیب سفر و کتاب یا تاریخ، با هم معنی داره. گاهی از دل یه سفر نیاز به خوندن تاریخ اون منطقه برام به وجود مییاد و گاهی از دل خوندن یه کتاب تاریخ یا دنبال کردن یک سوال تاریخی، نیاز به انجام یه سفر تحقیقاتی.
تو زمان و مکان کمکم جزیرههای دانایی ساخته میشن. جزیره هایی که برامون آشنا شدن. حالا وقتی بین این جزیرهها سفر میکنیم، میتونیم سرزمینهای غریبه بین این جزایر رو کشف کنیم و برای خودمون آشناسازی کنیم.
بدیهیه که آشنا ترین مکان و زمان، اینجا و اکنونه. ولی ساختن جزیرههای آشنایی در زمان و مکان دیگه به ما کمک میکنه جهان دانایی خودمون رو گسترش بدیم. درست مثل زمانی که میخواستیم یه زبان جدید مثلا انگلیسی رو، یاد بگیریم. اول معادل کلمات رو به زبان انگلیسی یاد گرفتیم، بعد ساختار جملهسازی رو تو زبان جدید با مقایسه با زبان فارسی متوجه شدیم و آروم آروم با جملهسازی و صحبت کردن به زبان بیگانه، اون زبان برامون آشنا شده. با تمرین میشه کم کم سوار اون زبون جدید شد و بهش حرف زد و فهمید. البته همونطور که حتما شما هم تجربهاشو دارین، وقتی کتابهای داستان با حال تو زبان جدید میخونین، یا فیلمهای خوب میبینین یا یه دوستی به زبان جدید پیدا میکنین، باعث میشه زبان جدید راحت تر و لذتبخشتر به جونتون بشینه.
حالا برگردیم به چاپارکست، ما میخوایم وضعیت تمدن ایرانی رو تو سدههای مختلف متوجه بشیم . ابزارمون تو این آشناسازی سفرنامههای ادوار مختلفه. خوندن این سفرنامهها کلی سوال تو ذهنمون ایجاد میکنه که برای پاسخگوییش باید اسناد دیگهای رو بخونیم یا جستجو کنیم یا حتی به اون سرزمینها سفر کنیم. تمدن ایرانی، امروز بین کشورهای مختلف تقسیم شده و گرد فراموشی، روی اشتراکاتش نشسته. برای زدودن این گرد فراموشی نیازه که ما از نو این اشتراکات رو کشف کنیم. من بهترین راهی رو که برای کشف میشناسم دنبال کردن سفرنامههای گوناگون و کشف دنیاییه که راویانش، برامون توصیف کردن. به همین دلیل هر فصل پادکست چاپارکست و هر اپیزود یوتیوب چاپارکست مثل همون جزیرههای داناییه که با این که ممکنه غریبه به نظر برسه ولی به ما کمک میکنه تا اشتراکات فرهنگی تمدن ایرانی رو کشف کنیم.
اگه جغرافیای داستانهای چاپارکست براتون ناآشناست، اگه اسامی افراد رو تا به حالا نشنیدید، لطفا تو مرحلۀ اول به این فکر کنید که داریم به یه سرزمین غریبه سفر میکنیم. البته سرزمین غریبهای که اگه جستجوگر باشیم میتونیم اشتراکات زیادی اون جا پیدا کنیم. باید مثل یه مسافر جستجوگر همراهمون بشید تا اون جزیره رو مال خودتون کنید و به این فکر کنید که آشناسازی این جزایر، به ما کمک میکنه تا برای سفرهای بعدی سکوهای آشنا درست کرده باشیم و بهمون کمک میکنه تا بتونیم با اتکا به این جزایر مال خود شده، به سرزمینهای غریبهتر سفر کنیم و عمق تمدن ایرانی رو کشف کنیم.
شما میگید تو چاپارکست میخواید در مورد راه ابریشم که شکل دهندۀ تمدن ایرانیه صحبت کنید، خوب این ایران کجا ست؟
راستش این سوال یه کم پیچیده است. در مورد خیلی از کشورها که این روزها وجود دارن و تعدادشون به حدود 200 تا میرسه، ما میتونیم وضعیت سیاسی الانشون رو ملاک قرار بدیم و بگیم مرزهای سیاسیشون نشون میده که اون کشور کجا است. معمولا مردمی که توی اون مرز هستن ویژگیهای مشترکی دارن که میشه از رو اون ویژگیها تشخیص داد. مثلا به یه زبان خاص صحبت میکنن یا یه دین خاص وجه تمایزشون با بقیه است یا یه قوم و قبیلهای به عنوان ساکنان اصلی اون کشور شناخته میشن. حالا بیاید به این کشورها نگاه کنید: قزاقستان که جای قزاقهاست، اسرائیل که جای یهودی هاست، برزیل که مردمش پرتقالی صحبت میکنن و با همسایههاشون که اسپانیایی صحبت میکنن فرق دارن، پاکستان که مردمش مسلمونن و خودشون رو از هندیها جدا میدونن و … ولی همه این کشورهایی که گفتم دست بالا یکی دو قرن بیشتر قدمت ندارن. حالا اگه ما چند قرن قبل بریم، قبل از اینکه استعمار اروپایی به مناطق دیگۀ دنیا برسه، داستان خیلی فرق میکنه. ما سه تا حوزۀ تمدنی داریم و یه تعدادی پادشاهی در جاهای مختلف دنیا. مشخصا در مسیر راههای ابریشم ما سه تا حوزۀ تمدنی داریم، اروپا و ایران و چین. گاهی تو این حوزهها یه دولت حکومت میکنه گاهی چندین دولت، ولی سازوکارهای فرهنگی تو هر حوزۀ تمدنی به هر حال یکسانه. مثلا در زمان صفویها تو ایران، صفویان، تو غرب آسیا، عثمانیان و تو شرق ایران، هندوستان گورکانی رو داریم. هر سه تای این دولتها زیر مجموعۀ تمدن ایرانی هستن، چون زبان رسمیشون فارسیه و مثلا قبل از جنگ با هم، برای تهییج روحیهاشون شاهنامه میخونن. هنر، ادیان و آداب و رسوم و فرهنگ غذایی مشابهی دارن و خلاصه فرهنگ پشتیبانی کنندهاشون و ارزشهای فرهنگیشون، خیلی به هم نزدیکه. در حالی که اگه از کوههای هیمالیا و تبت رد بشید و به شرق برید، تو چین در همین زمان ما با فرهنگ دیگهای روبهرو هستیم که با ما متفاوته و به فرهنگ چینی معروفه، اطراف دریای مدیترانه و قارۀ اروپا هم مردمی با فرهنگ اروپایی داریم که باز با ما متفاوتن.
حالا راههای ابریشم که از دو طرف در شرق و غرب گسترده شدن، باعث شدن گاهی این فرهنگها با هم ترکیب بشن ولی به هر حال میشه تا حدودی این مرزهای تمدنی رو تشخیص داد. مرز تمدن ایرانی هم در همین منطقۀ غربی آسیا است. کشورهایی که فرهنگ شبیهی دارن، تو بعضیاشون زبان فارسی هنوز گویشوران زیادی داره و تا یکی دو قرن قبل زبان رسمیشون فارسی بوده، نوروز و مناسبتهای دیگۀ ایرانی رو جشن میگیرن یا مذهب تشیع در اونها پیروان زیادی داره و از این دست شباهتها.
خلاصه به نظر ما ایران یه همچین جایی بین تمدن چینی و اروپاییه و ما تو چاپارکست سعی میکنیم اشتراکات تمدنی این مناطق رو بررسی کنیم.
خوب به نظرم فعلا برای یه گپوگفت خودمونی کافیه. امیدوارم تا سالها همراهمون باشید و ما فرصت و امکان تولید برنامه رو داشته باشیم. گامی کوچک در راه شناخت داراییهای عظیم و ارزشمند تمدن ایران.
در آخر باید حتما از دوستانی که خارج از تیم چاپارکست تو این یک سال ما رو کمک کردن تشکر کنم.
دوست و برادرام شروین وکیلی و امیر حسین ماحوزی، علی بندری که برای جامعۀ علاقمند پادکست ایرانی بسیار آشناست، علی آردم و کانال معروف نقال باشی، پژمان نوروزی دوست سی ساله و مروج علم، محسن پور رمضانی و پادکست کتابگرد و همۀ همراهان دیگری که کم و زیاد در ادامه داشتن فعالیت چاپارکست ما رو یاری کردن.